4 فروردین..روزهایی بهاری و نو شدن...نوشدن دندون رادینم
سلام نفسم مبارکت باشه... مبارکم باشه... افتادن اولین دندون شیری تو... بزرگ شدنت... دراومدن اولین دندان دایمی تو.... حرفم نمی آید... این روزها همه ی وجودم چَشم شده.... این روزها خوب است...خوش حالم! از این بلوغ!!! از این رشد.. 4 فروردین شام خونه خاله اکرم بابا دعوت بودیم... و تا رسیدیم و در حال دراوردن مانتو بودم... که بدو بدو و با رنگی پریده اومده طرفم... یه چیزی دستت بود و از دور نشونم دادی... با ترس و دلهره گفتی ...مامان افتاااد ... به سعید خوردم و یهو دندونم افتاد تو دستم.... کلللی ذوق ک...