رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

۳۰اسفنددددد

سلام گلم سال تحویل روز سی ام اسفند ساعت حدود هشت شب بود.. بعد از اون واسه شام رفتیم خونه مامی ️ نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است تجدید جوانیِ جهان کهن است زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش یادآور نام پاک ایرانِ من است سال نو مبارک ...
31 خرداد 1397

۲۲ اسفند..چهارشنبه سوری

سلام نفسم امروز چهارشنبه سوری بود و ما با مامی رفتیم هپکو خونه مامانجونت بعد یک ساعت خاله مهسا زنگ زد که ما هم میاییم هپکو خلاصه سامیار اومد.. کلی خوش گذشت و تو و سامیار کلی فوتبال دستی بازی کردید و ی موضوع جالب رادینی ما چون تولدش نزدیکه.. رفته تو فکر اینکه کادو چی میخادد.... و اما کادوی تولدی که از من و باباش درخواست کرد دوربین مدار بسته تا وقتی فوتبال بازی میکنه صحنه آهسته اشو ببینه تا متوجه بشه که توپ از خط دروازه عبور کرده یا نه دوست دارم هزار تا ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ...
31 خرداد 1397

۲۱ اسفند...جشن هفت سین مدرسه

سلام نفسم امروز یه جشن کوچولوی هفت سین تو کلاس براتون گرفتیم... خانم پیرا زحمت کشیده بودن و سبزه گندم به شکل بوته جقه روی زمین کلاستون درست کرده بودن ️ و یکی یک تنگ ماهی و ماهی هم بهتون دادیم خانم پیرا زحمت کشیدن و عیدی به هر کدومتون لگو دادن دستشون درد نکنه مامانا هم ی عیدی کوچولو قاب مینا کاری به خانم دادیم عاشقتم گل همیشه بهارم  این کادو هم خانم پیرا لطف کردن و به من و دو تا دیگه از مامانا دادن... ...
30 خرداد 1397

۱۷ اسفند....روز مادررررر😍🌺🌺

سلام گل همیشه بهارم چهاردهم اسفند شما نشانه ذ را یاد گرفتید... و بالاخره تونستی بنویسی آذر و ی کیک واسه مامی آذر درست کردیم و رفتیم خونشون شانزدهم اسفند نشانه ع را یاد گرفتید و تونستید بنویسید معلم... به همین مناسبت از طرف همه مامانها ی روسری واسه خانم پیرا گرفتیم ️ ️ هفدهم اسفند روز ماااااادر بود... و ما هم با خاله مهسا اینا رفتیم خونه مامی کادوی ما به مامی ساعت ایستاده بود ️ ️   و اسم جنابعالی را کلاس چرتکه نوشتم... کلا چهار نفرید.. تست گرفتن ازت و افتادی ترم دوم همکلاس هات نگار ..سامان..امیرحسین مربیتم خانم هاشمی جالبه خانم هاشمی از من پرسید رادین قبلا با چرتکه کار ...
30 خرداد 1397

۱۲ اسفند...این روزها

سلام گلم شما روز ششم اسفند پیش نشانه تشدید را یاد گرفتید... تو هم که عاشق تشدید هستی... از اول سال روز شماری میکردی کی به تشدید میرسید و خانمتون گفتن هر کدومتون ی شغل در نظر بگیرید که داخلش تشدیده و وسایلشو بیارید بزاز شدی تو روز نهم اسفند هم با هم رفتیم نمایش دیدی .. بابا هم از سرکار اومد پیش ما امروز هم که راه برگشت تو با امیر علی فرحان تو پارک نزدیک مدرسه یکم کتابهاتونو مرور کردین ️ ️ و اما شب مامان امیرعلی بهم پیام داد امیرعلی ابله مرغون گرفته.. کلا نصف مدرستون گرفتن.. فکر کنم تو هم ازش بگیری عاشقتم ی کلام ️ ️ ️ ️ ...
30 خرداد 1397

۲۸بهمن..نشانه ژ

سلام گلم امروز نشانه ژ را یاد گرفتید و خانم پیرا گفتن مامانا ژله درست کنن اینم ژله تو ️ از سمت راست سارا مامان اشکان اسلامپور..من..زیبا مامان ارمان..فرزانه مامان شاملو...مامان آریا زارعی...مامان اراد ذوالفقاری...مامان یزدان غینری...مامان علی ایرانمش چند روز پیش هم بخاطر جشن انقلاب شما بچه ها را بردن سالن تاج محل و من و مامان شاملو تو درست کردن ساندویج کوکو سبزی ب دفتر کمک کردیم..از ما هم دعوت کردن شرکت کنیم همیشه دوست داشتم ️ دارم ️خواهم داشت ️ ️ ️ روز خوبی بود ️ ️ ...
30 خرداد 1397

۲۳بهمن..نشانه چ و چای شیرین

سلام گلم ️ ️ امروز حرف چ را یاد گرفتین و خانم پیرا گفتن بچه ها وسیله بیارن بهشون چااای شیرین بدیم بخورن و صبحانه خدا را شکر روز خوبی بود.. تو که صبحانه نخوردی فقط چای با نبات خوردی ️ دوست دارم هزااار تا ️ ️ ️ ...
30 خرداد 1397

۲۱ بهمن ...خرس ماهورررر بدنیا اومد😄😄😜

سلام گل همیشه بهارم امروز افسانه جون تو و سامیار را با خودش برد گردش و ب ما نگفت کجا میرید خلاصه ساعت ۶ امد سراغ تو و بالاخره ۹و نیم برگشتید خونه فهمیدیم اول رفتید باغ کتاب و خاله گفته چی دوست دارید براتون بخره تو ی خرس با لباس مسی برداشتی سامم همون خرسو با لباس رونالدو... و تو بازم تخته پاک کن و ی کتابم خریدی بعد خاله میبینه ای داااااد کیف پولشو جا گذاشته خونه خلاصه با کارت بکارت کردن ماندانا جون اونا رو میخره و قرار بوده شما را ببره پیتزا بخورین که نمیشه و میبرتون خونشون جالبه ب تو گفته نیمرو میخوری درست کنم..تو هم گفتی نه گفته سامیار چی ؟میخوره و تو گفتی نه ما تو خونه هامون فقط کباب و جوجه میخوریم ...
30 خرداد 1397