2فروردین---باز بوی بهار و تداعی لحظه دیدار من و تو
تو بهاری برای من
تو تحول زندگی مایی...
و تو همه ی خوبیهایی
همه ی همه!
این روزها فکر میکنم خوب تر از تو؛ خوب تر از اکنونم مگر هست...؟
و اینده ی روشن تو.....یادم می اورد ....خوبی دیگر را...
تو باشی همه چیز زیباست....دلبندم
نفس بکش...بوی نو ...اخ که چقدر این بوی نو را دوست دارم....
امروز تو 5 ساله شدی و ماههاست که تو واسه همچین روزی ،روز شماری میکردی...
مامان چند تا بخوابیم تولدم میشه؟؟
اما خب ما قرار شد جشن تولدتو روز 9 فروزدین با یکهفته تاخیر برگزار کنیم...
واسه اولین بار جشن تولدت خونه خودمون برگزار شد...
خدا را شکر....
شب قبل تولد...
رادین و بابا در حال انجام تزیینات
و اما روز تولد عشقم...
من شکل کیکتو از اونجایی که علاقه زیادی به بن تن داشتی میخواستم بن تن سفارش بدم...
کلی تو اینترنت گشتم و چند تا مدل پیدا کردم...
منتها وقتی به شیرینی فروشی نشون دادیم یا گفت نمیتونیم شکل عکس در بیاریم..یا اینکه یه عکس نشونم داد و گفت شبیه این میشه و افتضااااح بود...
منم شکل ساعت بن تن را نشونشون دادم و اونام گفتن میتونیم درستش کنیم..
این عکسی بود که از نت من سیو کرده بودم.
و کیکی که از روی اون واست درست کردن..دقیقا شبیهش شد و ما کلی ذوق کردیم...
دستشون درد نکنه....
مهمونای تولدتم حدود 10 نفر بودن...
بهراد و سپینود هم تو جشنت حضور داشتن...
عشقم و پسر خاله نفسش...
رادین و مامان دقیقا یه سن...
شب زیبای تولدت ...با وجود تو ؛ مثل همیشه بهترین شد...شبِ عشق شد و بهانه ای برای دوباره عاشق شدن.....و تنها دلیلش....تویی....
و عشقی که نــــــــــــام دیگر توست...
بمان بهار دلم...عشقم...برای همیشه سبز و عاشق.
عاشقتم....خدایم....بی انتها...تا ابدیت...که تو خدایی و من بنده ی حقیر