28 اردیبهشت--خشایار و رای گیری
سلام عشقم
خشایار پسر دایی من که شونزده سال آلمان بود چند ماهه اومده ایران منتها تهران بود...
اما بالاخره امروز با خاله فروغ اینا اومد اراک تا ما هم ببینیمش...
و تو که تعریفشو زیاد ازم شنیده بودی...
بعد دیدن خشی گفت اخیششش بالاخره خشایارم دیدیم
با هم رفتیم پارک باهنر...
و اما فردای اونروز
انتخابات ریاست جمهوری بود..
و تو از وقتی بیدار شدی گفتی بریم رای بدیم...
و خشایارم واسه اولین بار در زندگیش بالاخره رای داد...
و بعد با هم رفتیم خانه میران...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی