آخ جون ..تعطیلات شروع شد
سلام سلام به گل پسر
عشق کوچولوی من بالاخره یکسال تحصیلی تو تموم شد...
سال خیلی خوبی بود..
اما کلی سختی داشت...
برای تویی که عادت به نوشتن مشق و تکلیف نداشتی...
و برای منی که بچه مدرسه ایی نداشتم تا اونموقع...
یه نفسسسسسس راحت بکشیم...
انگار که کوه کندم ..خسته خسته ام...اما خدا را شکر این خستگی نتیجه ی خیلی خوبی داشت...
الان یه پسر باسواد دارم...یه پسر فهمیده ..یه پسر دانا
روز خداحافظی با خانم آدم پیرای مهربون
رادین و امیرعلی شاملو..
از راست به چپ
یزدان برزگر..آرمان قنبری..یزدان غینری..رادین..آریا زارعی
اینم نقاشی های برترتون که به دیوار زدن
چند روز اول تعطیلات قرار شد اسمتو مثل پارسال کلاس بسکتبال بنویسم تا از اول تیر که کلاس فوتبالت شروع میشه
بسکت بری...
دایی سهند (پسز خاله من)که خودش مربی والیباله..با رفتن تو به کلاس والیبال موافقت نکرد گفت زوده واسش و ممکنه دستش آسیب ببینه و برای همیشه از والیبال زده بشه...
اما من تو ر و بردک کلاس بسکت آقای زارعی..
با دوستت امیرعلی فرحان میرفتی...
بعد سه جلسه گفتی امیرعلی همش توپ بسکت را محکم پرت میکنه سمت صورتم و بینی ام درد میگیره..هر چی هم آقای زارعی دعواش میکنه..این گوش نمیده..
گریه میکردی و میگفتی اگه دماغم شکست نگی چرا ها
منم دیدم قضیه جدیه...و خلاصه صرف نظر کردیم از کلاس بسکت