رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

21 اردیبهشت-پنجاه روزگی-ختنه

1390/2/21 14:20
نویسنده : رضوان
854 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

امروز ساعت 11 صبح نوبت دکتر داشتی واسه ختنه ،از یکی دوساعت قبلش مامان حسابی دمغ شده بود و کلی غصه میخورد که عزیز دلش میخواد اذیت بشه.واسه همینم مامانی نذاشت من باهاتون بیام.توبا مامانی و باباشهری رفتی پیش آقا دکتر.اما تا برگردید همش من داشتم صلوات میفرستادم و دعا میکردم.نگرانناراحت

خوشگلم وقتی برگشتید اونقدر گریه کرده بودی که رنگت حسابی پریده بود و داروهای بیحسی هم شما را حسابی سر کرده بود و تا چند ساعت هیچی نمیخوردی.مامان خیلی اذیت شد کلی هم گریه کردم .آخه خیلی مظلوم شده بودی.نگراندکترت دکتر رحیمی یکی از اقواممون بود .اونم میخواسته سنگ تموم بذاره گفته بصورت حلقه ختنه اش میکنم بهتره و به مامانی گفته بود اگه با عصر پانسمان خونی شده بود حتما بیاریدش.

متاسفانه پانسمانت خونی بود و تو یک لحظه آروم نبودی همش گریه میکردی.دوباره عصر بریدمت و تو دوباره به روش بخیه ختنه شدی.

اعصابم حسابی داغون بود تو دیگه دو بار درد کشیدی فدات شم که تازه ٣ کیلو شدی و باید اینقدر درد بکشی.

مامان بزرگت عصر اومد خونه مامانی و دیدت و دیدنی ختنه ات ١ میلیون تومن داد.مامانی هم مبلغی پول به خاله افسانه داد تا کلی جی جی های خوشگل از دوبی برات بیاره .مبارکت باشه پسرم

خدا روزی رو نیاره که من درد و رنج تورو ببینم خوشگلم.

چند وقت پیش من به بابایی گفتم دیگه نمیام گلپایگان.من و رادین اراک بمونیم،شما هم آخر هفته ها بیا به ما سر بزن.آخه اونجا شهر خیلی کوچیکیه با امکانات فوق العاده کم.منم اصلا دوست ندارم برگردم اونجا.

که بابا تصمیم گرفت بره تهران دنبال کار و همه با هم بریم اونجا.خلاصه ١٥ اردیبهشت از کارش استفا داد.الانم اراک بود تا ختنه شما انجام بشه .فردا-پس فردا هم میره تهران خونه دایی.

بعد که قضیه کار و خونه دوست شد مارو ببره.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

یاسمن مامان رادین
1 آبان 90 9:49
سلام. عزیزم مبااااااااااااااارک باشه. رادین جون دیگه مرد شده. اسم پسر منم رادینه اما هنوز به دنیا نیومده.برامون دعا کن.
ماماني
7 آذر 90 17:01
مباارك پسرم باشه


مرسی مامانی اما خیلی گریه کردم ها.