رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

رادین مامان و بابا


وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا

الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ 

 

به نام خالق فروردین

همان که با خلق فروردینی  ها مهربانی را بر دیگران

تمام کرد

به نام تو که زاده ی فروردینی

به نام این همه احساس ....
 

تـــو را بــه رخ تمـــــامــ شــقایقـــــــها میکشـــم و میگویــــم

تا *پســـــرمــ* هستـ ـ ـ ـ زندگـــــی باید کـــــرد..  

 

7 مرداد--نمایش علیمردان خان

سلام سلام پسر خوشگل من امروز عصر با خاله مهسا و سامی و مامی رفتیم نمایش علیمردان خان  تو سینما را زیاد دوست نداری اما عاشق نمایشی و من سعی میکنم هر نمایشش که به سنت میخوره ببرمت و اماااااااااااااااااااااا خرابکاری رادینی  من روز 8 مرداد یک لحظه خوابیدم که دیدم تو میگی مامان یه دستمال بده داشتم عکسمو تمیز میکردم اما عکسم زرد شد یه دستمال بده تمیزش کنم و اما من اینقدررررر عصبانی شدم از دستت عاشق این عکست بودم. ببین با ناخن روی عکسو کندی       ...
18 مرداد 1397

29 تیر-شهربازی

سلام عسلم امشب با سامی اینا رفتیم شهربازی و حسابی بهتون خوش گذشت و 31 تیر هم رفتیم خانه بازی شادیانه با مدرستون یکبار اردیبهشت ماه رفته بودی و اونقدر بهت خوش گذشته بود که همش میگفتی دوباره کی میریم     ...
18 مرداد 1397

28تیر..تولد سامیار

سلام سلام گل قشنگم امروز تولد سه سالگی سامیار بود. و شام خونه خاله مهسا دعوت بودیم.. به صرف پیتزای عمو سعید پز  تو و سامیارم حسابی شیطنت کردید.. کادوی ما به سامیار ست 4 تیکه کت و بلوز و شلوارک و دستمال گردن بود.. تو هم از طرف خودت یه سی دی بازی ایکس باکس به سامی کادو دادی.. ...
18 مرداد 1397

15 تیر..سفر به محلات

سلام سلام ای مهربون امروز صبح با مامی و مامانجونت رفتیم محلات تو کلا نه از ماشین سواری خوشت میاد و نه از گرما اما خب با بی میلی مجبور شدی بیایی یکروز به بابا میگفتم بریم شمال مسافرت..یهو تو برعکس بقیه بچه ها که عاشق سفرن..گفتی نههههه تازه مسافرت بودیم نمیخاد بریم اینم عکسهای محلات ...
18 مرداد 1397

5تیر..تولد مامان رضوان

سلام عشقولکم امروز روز تولد منه و با مامی و خاله مهسا تصمیم گرفتیم بریم شمس العماره خلاصه که یه کیک کوچولو گرفتیم و رفتیم و آهنگ تولد مبارکم اونجا خوندن  خودتو و سامیارو ببین و دیروز مسابقه جام جهانی بود ایران و پرتغال 1.1 مساوی شدن..منتها ایران صعود نکرد بیرانوند پنالتی رونالدو هم تونست بگیره و اینروزا گاهی اوقات با بابا میرید استخر تاج محل.. عاشق شنا شدی..   ...
18 مرداد 1397

کلاس فوتبال

سلام گلم روز 29 خرداد رفتیم زمین فوتبال 22 بهمن همون جا که دو ساله میری فوتبال من از هفته قبلش کلی به آقای رمزی مربی فوتباله پارسالتون زنگ میزدم و ایشون میگفتن داره رنگ میکنن دیوارها را فعلا کلاس تشکیل نمیشه تا اینکه روز قبل تماس گرفتم و گفتن فردا ساعت 6 تا 7 و نیم بیایید.. خلاصه رفتیم و دیدیم خبری نیست... داخل دفترشونم که رفتیم یه آقای دیگه ایی بود به اسم آقای خلیلی گفتن اقای رمزی دیگه اینجا نمیان ما اینجا را اجاره کردیم.. باشگاه سپاهان بود... منم خوشم اومد که این بهتر از قبلیه.. اما تو انگار شوکه شده بودی...میگفتی من اینجا نمیرم..آقای رمزی میخام زنگ زدم به آقای رمززی که گفتن نتونستیم 22 بهمن قرارداد ببندیم....
17 مرداد 1397

15خرداد..سفر دوروزه به خرم آباد

سلام عشق ابدی من اینروزا تو گرما و روزه بودن خیلی سخت میگذره... دو روز تصمیم گرفتیم بریم سفر... با مامی و مامان جونت تا حالا خرم اباد نرفته بودیم.. چون نزدیک هم بود بهترین گزینه بود بام بروجرد صبحانه را خوردیم..و تو که عاشق قایق سواری هستی و اما خرم آباد قلعه فلک الفلاک رستوران گپ دریاچه کیو و راه بازگشت یه سر به عباس آباد شازند زدیم.. واسه اولین بار بود که اونجا را میدیدی ...
14 مرداد 1397

31اردیبهشت..اولین اسم فامیل مادر پسری

سلام سلام فرشته کوچولوی مامان امروز کلی حوصلت سر رفته بود بهت گفتم بیا با هم اسم فامیل بازی کنیم.. یهو با تعجب نگاهم کردی و گفتی بازی اسامیل چیه؟؟؟ خلاصه واست توضیح دادم و بازیهای خونگی من و رادین   و آخرین روزهای کلاس یو سی مس ترم kg1هستی مربیتونم خانم هاشمی هستن.. نگار..سامان..رادین..امیرحسین عکسهایی هستش که خانومتون داخل گروه گذاشتن ...
14 مرداد 1397

آخ جون ..تعطیلات شروع شد

سلام سلام به گل پسر عشق کوچولوی من بالاخره یکسال تحصیلی تو تموم شد... سال خیلی خوبی بود.. اما کلی سختی داشت... برای تویی که عادت به نوشتن مشق و تکلیف نداشتی... و برای منی که بچه مدرسه ایی نداشتم تا اونموقع... یه نفسسسسسس راحت بکشیم... انگار که کوه کندم ..خسته خسته ام...اما خدا را شکر این خستگی نتیجه ی خیلی خوبی داشت... الان یه پسر باسواد دارم...یه پسر فهمیده ..یه پسر دانا روز خداحافظی با خانم آدم پیرای مهربون رادین و امیرعلی شاملو.. از راست به چپ یزدان برزگر..آرمان قنبری..یزدان غینری..رادین..آریا زارعی اینم نقاشی های برترتون که به دیوار زدن ...
14 مرداد 1397