12آبان
سلام جوجوی من
ما امروز آمدیم اراک و بعد ازظهر همه آمدن دیدن تو حتی خاله شمسی که به خاطر کار زیاد دو هفته بود نیامده بود خونه مامان جون ،امروز به خاطر دیدن تو آمد .خاله مهدیه و دایی سهند و دایی سپهر،خلاصه امروز خیلی سرت شلوغ بود و تو هم که عاشق شلوغی هستی.حسابی کیف کردی.
فقط یک مشکل هست نمیدونم چرا تو شبها بیشتر از ٩-٨ ساعت نمی خوابی.وقتی ساعت ٩ شب بخوابی بی بروبرگرد ساعت ٥ صبح بیداری و مامان را از خواب بیدار میکنی تا باهات بازی کنه.نمیدونم تو تاریکی چشمات چطوری اسباب بازیاتو میبینه با ذوق اونا را برمیداری و بازی میکنی .تازه کلی هم آواز میخونی و با اسباب بازیات حرف میزنی.انگار نه انگار که هوا تاریکه............
رادین در حال رقصیدن...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی