9بهمن-7امين سالگرد عروسي مامان و بابا
سلام گل زندگيمون
عزيزم امروز سالگرد ازدواج مامان وباباست،اما به خاطر نبودن مامان جون از جشن خبري نيست.فقط تو وبلاگت ثبت كردم تا هميشه يادت بمونه.
هنوز هممون تو شوك رفتن مامان جونيم.آخه هيچ كس انتظار نداشت ،خيلي غير منتظره بود.آقاجون طفلك همش گريه ميكنه،آقا جوني كه هيچ كس تا به حال اشكشو نديده بود.
همش سعي ميكنه تموم كاراي مامان جون را انجام بده.به نظافت خونه و رسيدن به مهمونها خيلي توجه ميكنه.خدا نكنه چيزي رو زمين بيفته.ضمنا همش ميگه رادين را بيارين ببينم.يكبار صبح بايد بري پايين يكبار هم عصر،وگرنه شاكي ميشه.
وجود تو نعمت بزرگيه عزيزم.وقتي تو ميري پايين آقاجون و بقيه واسه چند دقيقه ناراحتيشونو فراموش ميكنن و سرگرم تو ميشن.قربونت برم كه اينقدر عزيزي.ديگه نميذارن تو رو برگردونم تهران!ميگن خودت برو رادين را بذار پيش ما.............
بابا تهرانه و حسابي دلش واسه تو گل پسر تنگ شده،قراره ، 5شنبه بياد سراغمون.
كارت عروسي مامان و بابا
پسرکوچولوی من
ده ماه گذشت...هرماه بهشتی بود برام
دلبندم, رادینم
باتو در زمان گم میشم...برام مهم نیست...مهم بودن با توست
ده ماه عاشقی...ده ماه صدای نفس هات...ده ماه بوی تنت
آخ که چقدر خوبه تو رو دارم
زندگیمون رنگ و بوی تو رو داره...
خونمون قشنگ ترین خونه ی دنیا شده
آخه تو هستی...هر جای خونه ردی از تو هست...
فدای خودت و وسایلت...
دیگه مرد شدی...یک مرد کوچک
راستی عاشق تک تک اجزای چهره اتم..
فتبارک الله احسن الخالقین
بالندگیت پیاپی ! دردونه ی بهاری من
دوستت دارم تا ابد.
خدایم سجده شکرم را پذیرا باش