آخر پاییز و شمردن جوجه
راستش ضرب المثلی ا که میگه جوجه ها را آخر پاییز میشمرن....
شما جوجه هاتونو شمردین؟؟؟؟؟؟
من که جوجه هامو شمردم....
2 تا جوجه دارم.....
اما خب یکیشون یکم بزرگتر شده و یه جورایی خروسه....
اینم عکسشون..
برگردیم به شیرین زبونی رادین خااااااان
گلم گاهی اوقات وقتی صدات میکنم میگم رادین کجایی؟پس چرا نمیایی؟؟؟
حالا
رادین:مامان دوجایی پس چرا نِ نیایی....
رادین:دو ده دو ده طَ یایی (جوجه جوجه طلایی)
گلکم سه شنبه رفتیم خونه عمو شهاب و کادوی تولد زهراجون را که تولدش 12 آذر بود و اون موقع ما اراک نبودیم را بردیم.شال و کلاه بود و زهرا هم کلی خوشش اومد.
تو و زهرا و سعید هم حسابی آتیش سوزوندید...اونا پشتی را انداخته بودند زمین و میپریدند روش..اونوقت تو اول نگاشون کردی و بعدش دیگه مگه ول کن بودی...
شب واسه شام هم رفتیم خونه مامان بزرگ و بابا بزرگت،عمو مسعود و محیا جون هم بودند و تو حسابی شیرین زبونی کردی.جالبه هر موتوری که میبینی میگی موتور معین..جدیدا به موتور روی پوست پفک چی توز موتوری هم میگی موتور معین....
عمو معین وقتی فهمید تو همچین چیزی میگی.این شکلی شد...
جالب بود وقتی وارد اتاق بابا بزرگت شدی و ندیدیش (بابا بزرگ مسافرت بود) گفتی بابا بزرگ دووو؟؟؟؟
وای ما هاج و واج موندیم...
امشب هم که شب یلداست.امیدوارم به همه و مخصوصا تو گلم خوش بگذره...