رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

30 دی -این چند روز

1391/10/30 17:37
نویسنده : رضوان
638 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلوچه خوشمزه من 

رادین ، مامان باورت میشه گاهی اوقات اونقدرررررررررر شیرین میشی که میخوام درسته قورتت بدم...

جیگرتووووو

گلم روز 26 دی بود که خونه مامی بودیم و متوجه شدیم تو برای اولین بار خیلی دقیق داشتی برنامه کودک میدیدی اونقدر به مدت طولانی..(منظور از طولانی حداکثر 3 دقیقه است...)

پنجشنبه هم که با مامی تو را بردیم پارک نزدیک خونمون.چون هوا خوب و آفتابی بود.تو پارک چند بچه 4-5 ساله بودند که داشتند بازی میکردند.منم اونا را نشونت دادم تا تو خوشت بیاد..اما دیدم چشمت جای دیگه ای را گرفته...بلــــــــــــــــــــــــــــــــــه جنابعالی داشتی یک گروه از پسرها که کم سن ترینشون حداقل 15 ساله بود را نگاه میکردی که دارند فوتبال بازی میکنند و دقیقه به دقیقه هم میگفتی تـــــــــــــــــــــــوپ تـــــــــــــــــوپ...چون عاشق توپی میخواستی توپ اونا را بگیری....

رادین و مامی جون

 

اینجام هم همش از ماشینت اونم از سمت جلوی ماشین بالا میرفتی و سرپا میایستادی.قابل ذکره که بابا اونطرف ماشین را گرفته بود تا تو کله پا نشی.....

اما تا اومدم عکس بگیرم تو متوجه شدی و مثل همیشه دویدی به سمت دوربین و دیگه نذاشتی عکس درست حسابی بندازم....

گلم وقتی من تازه ترمهای اول دانشجویی را میگذروندم که با بابا نامزد کردیم و چون رشته من و بابا کامپیوتر بود...بابا این رادیو کوچولو را که به شکل کامپیوتره را واسم هدیه خرید..منم عکس جشن نامزدیمونو داخل مانیتورش گذاشتم...حالا تو یکسره میگی تام پیوتِر بــــــــــــــده یا مامان بابا بده...خلاصه شده اسباب بازی جنابعالی...اینقدر اینوز و اونورش کردی که عکسش پاره شد حالا ناراحتی که مامان بابا کووووو؟ منم بهت قول دادم یک عکس سه نفری داخلش بذارم..

امروز اول تو را بردم حموم و حسابی آب بازی کردی...38.gif

بعد که تو ومامی سر سفره بودید و میخواستید ناهار بخورید منم داشتم ناهار تو را آماده میکردم تا بیارم سر سفره و این پسر گل مامان بود که هی داد میزد مـــــــــــــــامـــــــــــان بــــــیــــــــــــا می می بو خور....فدات شم که اینقدر به فکر منی....

حالام که لالا کردی...منم فرصت کردم تا بیام تو اینترنت...49.gif

خلاصه دوست دارم یه عالمه

هر چی بگم بازم کمه

34.gif  13.gif

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

یک عاشقانه آرام
30 دی 91 13:20
سلااااااااااااااام رضوان جون خوبی قربونت برم؟رادینم خوبه فداش شم؟ به خدا دلم براتون یه ذره شده بود..... خصوصی داری گلم
شقایق(مامان محمد ارشان)
30 دی 91 14:33
وای وای پسمل شیرین زبون منم با مامانت میام میخولمتااااااااااااااااااا
مامی
30 دی 91 16:47
وایییییییییییی رادین داری آکروبات بازی میکنی.پسرم مواظب خودت باش
مرجان مامان آران
30 دی 91 19:58
فدای گل پسر خوشگل و شیریننننننننننن با این حرف زدنت خوش باشی عزیزممممم
خاله مرمر
30 دی 91 21:35
فداش بشمممممممممم با چه دقتی هم نگاه میکنه قربون اون چشماش بشم
خاله مرمر
30 دی 91 21:37
بچم دیگه تو انجام کارای خطرناک حرفه ای شده ماشاالله
خاله مرمر
30 دی 91 21:40
چقدر اون کامپیوتر کوچولوئه باحاله باور کن وقتی اون عکسی که رادین داره به دوربین نگاه میکنه رو میبینم دلم واسه بغل کردنش ضعف میره
خاله مهسا
1 بهمن 91 2:54
قربون مات و مبهوت نگاه کردن کارتونت. پسرررر اونجوری که میری رو ماشین خطرناکه پر روووو با مامانی حسابی میری دد ها
میترا
1 بهمن 91 10:02
سلام این پسر خوشگل ما چه دلبری میکنه رضوان جون تعطیلات به احتمال زیاد من اراکم اگه اراک بودی اگه تونستی حتما هم دیگرو ببینیم رادین ببوس
راحله
1 بهمن 91 10:16
رضوان جونم من این اقا رادینمو یه عاااااااااااالمه دوسش دارماز بس که خوردنی و با نمکه این بچه
الهه مامان یسنا
1 بهمن 91 11:18
ای جانم. نمیگی دلم تنگ میشه اینقدر عکسهای خوشگل میذاری ازش عاشق اون عکسش شدم که کنار باباش نشسته و داره کامپیوتر کار میکنه


قربونت عزیزم
مامي كيانا
3 بهمن 91 10:16
اي واي نيفتي شيطون
مامان نيروانا
4 بهمن 91 16:35
فداي گل پسري كه به فكر مامانشه. ببوسش نوگل 22 ماهه رو حسابي
نگین مامان رادین
5 بهمن 91 18:10
سلام سلام پسر طلا 22 ماهگیت مبارک ایشاالله 220 ساله بشی قند عسل
مریم مامان ارمیا
7 بهمن 91 16:47
الههههههههی چه کامپیوتر بامزه ای. رادین داری تو کامپیوترت ، چی نشون بابات میدی؟