23اسفند-رادینِ میزبان
سلام سلام صد تا سلام
گل پسر من ، دیروز حدود ساعت 4:30 عصر مامان بزرگت و عمو مسعود و محیا جون اومدند خونمون...
تو هم طبق معمول خیلی خوشحال شدی و ذوق میکردی...فقط همش دنبال معین میگشتی...دلت واسه عمو معینت حسابی تنگ شده....
خلاصه تو دوباره خواب ظهرتو نرفتی و شب ساعت 10:30 خوابیدی...
امروز صبح هم تو برخلاف روزهای قبل ساعت 7:30 با گریه بیدار شدی...مامان بزرگت اینا هم بیدار بودند و حدود ساعت 9 صبح رفتند شمال...
مامان بزرگت هم زحمت کشیده بودند و برای تو بلوز و شلوار خوشگلی آورده بودند که تو تا دیدیشون گفتی بی پوشم و دیگه درشونم نمیاوردی.
تو حسابی شیرین زبونی کردی وقتی چیزی بهت میدادیم سریع میگفتی ممنون...مامان بزرگت کلی خوشحال شد و گفت وای چه پسر با ادبی.
رادین در حال جارو کشیدن قبل از اومدن مهمونها
رادین با بلوز و شلوار کادوی مامان جونش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی