10آذر-تولد مامی جون و خونممممممممممون
سلام فرشته کوچولوی من عزیزم امروز روز تولد مامی جون بود .اول قرار بود که شام بریم بیرون و کیک بگیریم منتها تصمیم گرفتیم وقتی رفتیم اراک اینکارا کنیم. و به همون کیک خونگی اکتفا کنیم. امروز بالاخره با ماشین خودیم خرده ریزها را بردیم خونه و بابا ماشین لباسشویی را نصب کرد. و بالاخره رفتیم خونمون. این دفعه اثاث کشیمون خیلی راحتتر از دفعات قبل بود.چون دیگه چیزی از وسایل بزرگمون را نمیخواستیم ببریم. میز ناهار خوریمونو که اراک خونه مامی گذاشتیم. مبلمان و بوفه و میز تلفن و حتی تختخوابمونم گذاشتیم خونه تهران مامی . و کلا چیزی نداشتیم که حملش سخت باشه.خونه کوچیک این مشکلاتم داره دیگه پسرم بالاخره من و بابا بع...