2 دی-ایزان
سلام جوجه من الان تو در حال بازی کردن با ماشینتی..منظورم همون کامیون بزرگته و اصرار داری منم سوارش بشم... صدام میکنی: ایزی ایزی ..ایزان بیا....(رضی رضی رضوان) بلهههه دیگه منم گاهی اوقات از رضوان تبدیل میشم به ایزان.... قربونت برم که امروز ازم آب خواستی منم تو شیشت آب ریختم و دادم دستت که تو گفتی میسی تا منو اذیت میکنی و یکم لحن صدام عوض میشه میگی مامان بی بَ شید... امروز اصرار داشتی باید توتو بازی کنی(منظورت انگری برد بود) منم بازی میکردم و تو ذوق میکردی.وقتی من نمیتونستم تمام پرنده ها را بزنم ناخود آگاه میگفتم اَه..و تو هر دفعه میگفتی مامان بی بَشیدددد... به خدا عاشقتم ...