رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

24آذر-سفره ابوالفضل (ع)

1391/9/27 0:50
نویسنده : رضوان
979 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم شکلکهای جالب و متنوع آروین

ما دیروز پنجشنبه اومدیم اراک و برعکس دفعه پیش که همش تو ماشین خوابیدی این دفعه بیدار بودی و به قول خودت پُ ییس را گوش میکردی.آهنگ شهاب حسینی را تو گوشیم دارم یک عکس کوچیک هم کنارشه و تو به اون عکسه میگی پلیس... خلاصه بابا که کلی آهنگ و داستان کودکانه بخاطر تو ،تو فلش ریخته بود تا توی ماشین گوش کنی را ما گوش کردیم و تو آهنگ شهزاده رویا را گوش کردی......

تا اراک بیدار بودی و فقط نیم ساعت آخر خوابیدی.

امروز که کلیییییییییی کار داشتیم...

ساعت 2:30 هم مهمونها یکی یکی اومدند و تقریبا تموم اونایی را که دعوت کرده بودیم اومدند.به غیر از زن عمو مرضیه ات.

تو هم کنار زهرا دختر عموت نشسته بودی و انعام گوش میکردی و اصلا تکون هم نمیخوردی فقط گاهی آروم صحبت میکردی.البته تموم اینا مال زمانی بود که منو ندیده بودی تا منو دیدی انگار نجات دهندتو دیدی ،پر در آوردی و با التماس گفتی مامان بَگَل(بغل).الهیی فدات شم که اینقدر آقایی.خلاصه دیگه همش پیش خودم بودی و جز در دو سه مورد که بقیه اصرار به بغل کردن تو داشتند و تو راضی نبودی ،اصلا صدات بلند نشد.آفرین گلم...

بابا هم در طی مراسم رفت خونه عمو مسعود و وقتی مراسم تموم شد زن عمو محیا که زنگ زد به عمو تا بیاد سراغشون.عمو و بابا کلی تعجب کردند که ای بابا ما هنوز درست حسابی ننشستیم چطوری اینقدر زود مراسم تموم شد؟

24 اذر-امروز زن عمو لیلا و زهرا اومدند خونمون و یک ماشین خیلی قشنگ واست کادو آوردند.دستشون درد نکنه تو هم کلی با زهرا بازی کردی و تازه وقتی رفتند یادشون میافتادی و میگفتی زَمَمو دوووو؟؟ زَا (زهرا)دووو؟؟؟؟

گلکم ضمنا خاله افسانه هم هدیه تولدت را سه ماه زودتر داد.

گفت پیش خودم گفتم از الان هدیه را بدم تا رادین زمستان امسال بتونه ازش استفاده کنه.ممنون افسانه جون.

 شاد باش

نه یک روز،

بلکه همیشه ...

بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد

که رو سیاه شوند آنانکه

بر سر غمگین کردنت

شرط بسته اند..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله مرمر
26 آذر 91 17:23
آقا پسر ما رو گذاشتین وسط اون همه زن اونوقت انتظار داشتین میون اونها چیزی هم بگه خب بچم از دیدن اون همه حوری شوکه شد
خاله مرمر
26 آذر 91 17:24
چه جالب تا حالا شربت سبز رنگ ندیده بودم چه مزه ایه؟
سفرتونم خیلی خوشگله
قبول باشه


عزیزم شربت عرق نعنا ا.رنگ خوراکی هم ریختیم توش
هیراد و عمه لیلاش
26 آذر 91 18:56
سلام به دوست جونی عزیزم یه خواهش کوچولو از شما دارم من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم ممنون میشم که به عکس من رای 5 امتیازی بدید لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
پویا تم
26 آذر 91 19:22
سلام برا طراحی تم تولد وجشن دندونی و شب یلدا به وبلاگم سر بزنید
مهسا
26 آذر 91 20:05
نذرم قبول. بابا میگفتی سفره خواهرت بوده خوب
کاکل زری یا نازپری
26 آذر 91 22:44
سلام خدا قبول کنه انشاالله چه با سلیقه سفره چیدین عزیزم. رادین جون تمام کادو هایی که گرفتی مبارکت باشه انشاالله به سلامتی استفاده کنی عزیز دل خاله
الهه مامان یسنا
26 آذر 91 23:39
سلام چه پسر ناز و آقایی که هیچی نگفته. نذر خاله مهسا هم قبول باشه . مامانی خوب ما رو هم دعوت میکردی میومدیم فدات بشم. یسنا حال بهتر شده خوشحال میشم میزبان رادین و مامان گلش باشم


ممنون گلم