رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

3 آبان-تولد خاله مهسا

1391/8/4 11:33
نویسنده : رضوان
700 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلوچه من

پسر گلم 2 آبان بالاخره خونمون را از مستاجر تحویل گرفتیم.

اما چون بابا تا 9 شب سرکاره نمیتونیم وسایلمون را ببریم.باید بذاریم یک روز تعطیل که چون این هفته میریم اراک میره تا دو هفته دیگه.

امروز یخچال فریزیرمونو آوردند و با مامی و خاله مهسا صبح رفتیم یکم جمع و جور و تمیز کاری کردیم.اما مگه تو میذاشتی وایییییییییی.

الانم نشستی رو پاهامو و اصرار داری ماشین نشونت بدم.....

دیشب شام خونه خاله مهسا دعوت بودیم و خاله یه کیک کوچولو هم خودش پخت و چند تا عکس انداختیم البته بیشتر از تو و کیک تا خاله....

پسرم چند روزیه که تا خودکار میبینی سریع میاریش و میدی دستم و میگی چش ابو ..چش ابو یعنی چشم چشم دو ابرو برام بکش.

بعد دیگه پروژه نقاشی کشیدنمون شروع میشه هنوز کشیدن یه نی نی تموم نشده هوس میکنی یه نی نی دیگه کشیده بشه بعد با ذوق میگی دو تا نی نی(منظورت از دو تا ، بیشتر از یکی ا)

 تقریبا ماشا... هزار ماشا...  تموم کلمات را میتونی بگی.تازه واسه اذیت کردنت چند بار بهت گفتم ،رادین بگو قسطنطنیه،و تو با یه نگاه پر از تعجب و حیرت فقط میگفنی ق س و... یکسری حروف نامفهوم.عاشقتم،همیشه عاشق بچه هایی بودم که بعضی از کلمات را اشتباه تلفظ میکردند. و الان تو در اوجشیییی.ای کاش این روزا دیرتر بگذره،آخه دلم واسشون تنگ میشه.

چند روز پیش خاله مهسا اومد خونمون بهت  گفت رادیننننن باهات قهرم و صورتشو  کرد اون سمتی دیدیم رفتی صورت خاله و میکشی سمت خودت  که نگات کنه و باهات آشتی کنه.

بعد خاله که از این حرکتت خوشش آمده بود دوباره کارشو تکرار کرد که منم باز ببینم یهو تو به جای اینکه صورتشو آروم این سمتی کنی یکی محکم خوابوندی تو گوش خاله.رادیننننننننننننمشغول تلفن

وااااااااااای. طفلک مهسا جون اینقدر دردش گرفت.میگفت انگار نه انگار دست یه بچه ا ساله و نیمهخنده

جای دستت تا مدتها بعدش رو صورت مهسا جون می سوخت.و خاله هر از چند گاهی میگفت عجب جاش درد داره هااااا.اما طفلی اصلا بهت اخم هم نکرد.فقط ناله میکرد.خنده

منم خودمو نباختم و با جدیت گفتم تا تو باشی دیگه با بچه ام قهر نکنیزبان

مهسا جونم گفت آره دوروز دیگه همچین میخوابونه توگوش زنش که دیگه هرچی قهر کردنه ازسرش بپرهههههمژه

بعدش کلیییییی بهت خندیدیم خودتم کلی تعجب کرده بودی که ما به چی میخندیمتعجب

ما به خاله یک بلوز و حوله استخر هدیه دادیم و مامی هم دامن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مهسا
4 آبان 91 0:25
تولد خالت مبارککککک
الهه مامان یسنا
4 آبان 91 18:23
خاله مهسا تولدت مبارک!!!
مامان رضا جونی
4 آبان 91 18:37
مبارک باشه رمز رو دادم دیگه خانمی دوست دارم رمزشه
مامان رضا جونی
5 آبان 91 10:36
سلام سلام عیدتون مبارک
مامان کوروش
5 آبان 91 12:38
تولد خاله جون مبارک مبارک خونه هم باشه رضوان جون اومدی اراک به وبه نزدیک ما شدی رادین گل رو ببوس
شقایق(مامان محمد ارشان)
5 آبان 91 15:55
تولد خاله مهربون مبارک
مامان کورش
7 آبان 91 17:30
سلام عزیزم تولد خاله مهسا مبارک باشه
مریم مامان ارمیا
8 آبان 91 0:46
سلام عزیزم. خونه نو مبارک. ایشالا به سلامتی جابجا بشی.روزهای خوش و پر از شادی رو توش بگذرونی
خاله مرمر
8 آبان 91 10:13
رادین جون خیلی باحالی، تا خاله باشه دیگه قهر نکنه