17 آبان-لالایی برای گلم
لالایی هام یادت نره
چه قدر برات قصه بگم
دوباره خوابت ببره
چقدر نوازشت کنم
تا تو به باور برسی که این دو ،دستای منه ...
تو اون روزای بی کسی
وقتی که مامان قصه هات خم شده پیش روی تو ..
و اگه چروک صورتم می بره آبروی تو ...
لالایی هایم یادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
از روزایی که مشت من با دست تو وا نمی شد
تو خواب و بیداری تو هیچ کسی مامان نمی شد:((
اون که تو اوج خستگیش خنده رو لبهاش بودی ..
شب که به خونه می رسید سوار شونه هاش بودی ..
لالایی هایم یادت نره ..
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
از روزایی که مشت من با دست تو وا نمی شد
تو خواب و بیداری تو هیچ کسی مامان نمی شد:((
اون که تو اوج خستگیش خنده رو لبهاش بودی ..
شب که به خونه می رسید سوار شونه هاش بودی ..
لالایی هایم یادت نره ..
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
لالا لالا گلکم لالایی کن دلبرکم
خواب پریشون نبینی ای غنچه بانمکم
لالا لالا گلکم لالایی کن پسرکم
چشماتو گریون نبینم گریه نکن دردونکم
لالایی هایم یادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
مامان اگه دلش پره از دست دنیا دلخوره
تموم زندگیش تویی وقتی که غصه میخوره ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی