13 بهمن-رادین و برف
سلام عزیز دلم
گلم از دیشب برف حسابی بارید تا صبح...اما صبح هوا آفتابی شد...منم کلی ذوقیدم که رادینم بالاخره با برف هم عکس میندازه...اما تا جنابعالی از خواب بیدار بشی ظهر شده بود و برف داخل حیاط آب شده بود...اما خب تونستم چند تا عکس از تو و برف بندازم.همینم غنیمته...
این هم نمایی از درخت یاس خاله افسانه که برف زیباترش کرده...
در حال انداختن عکس بودیم که صدایی توجه تو را جلب کرد.بله همسایه مامی در حال بنایی هستن واسه همین جلوی خونشون گل شده بود و یک ماشین بخت برگشته اومد کنار خونه اونا پارک کنه که رفت تو گل و هر چی گاز بیشتر میداد تا از گل بیرون بیاد ،بیشتر در گل فرو میرفت...و جنابعالی با شنیدن صدای گاز ماشین طبق معمول گفتی سی دی چیه؟؟؟ و ما هم مجبور شدیم در حیاط را باز کنیم تا شما شاهد این منظره باشی....
ساعت حدود 2 ظهر هم تصمیم گرفتیم برگردیم خونمون...
اینجا هم چون بابا عینک آفتابی زده بود...تو هم باید میزدی دیگهههه.
اینم تو راه بود که جنابعالی در حال دیدن ماشین بزرگگگگ بودی....
و مامی را اذیت میکردی....