31 خرداد-فصل بهارم تموم شد
سلام نفسم
عزیز مامان...فصل بهارم امروز تموم میشه...
از فردا ماه تیر میاد و ان شاا... تو این ماه یه عضو کوچولوی شیرینم به خانوادمون اضافه میشه...
بله پسر خاله کوچولوت که ماههاست منتظر اومدنشی...
قراره این ماه بیادش...
دیگه کلا ورد زبونت شده سامیار سامیار....
هر چیزی که میخری و بازی میکنی سهم سامیارم میزاری کنار...
همچنان میپرسی..مهسا نی نی ات نیامده هنوز....
یکروز میگفتی دلم واسه پسر خاله ام تنگ شده...آخه اون همش تو دل مهساست...
برات بگم از اینروزا که هوا فوق العاده گرمه و ماه رمضانم 4 روزه شروع شده...
دو هفته پیش رفتیم جمکران...
تو اولین بارت بود که میرفتی اونجا...
با بابا رفتی قسمت مردانه و کلی نماز و دعا خوندی...
روز پنجشنبه 21 خردادم..پانته ا جون جشن تولد گرفت...
و تو حسابی واسمون خوندی....دوست دارم من بیچاره....
عاشق این اهنگه و یکسره زمزمش میکنی...
منتها اونجا حسابی تحت تاثیر قرار گرفته و بلند بلند زده بودی زیر آواز...
جمعه همون هفته هم جشن سیسمونی نی نی خاله بود...
تو هم کلی با ماشینهای پسر خاله ات بازی کردی... البته با اجازه از خاله ات...
دقیقه به دقیقه هم میرفتی خودتو وزن میکردی...
چند روز پیش ماشینت خراب شد و بابا قرار بود تعمیرش کنه ...
که یکهو تو رفتی لوازم پزشکیتو آوردی و گفتی میخوام ماشینمو خوب کنم...
و در اخر رادین با نقی و ارسطو دیشب یهویی