1مهر- من از چه کسایی بزرگترم؟؟
سلام گل همیشه بهارم
پسرم این روزا ورد زبونت شده که من از بابا بزرگترم؟؟من از تو بزرگترم؟؟؟ از مامی چطور؟؟ از دوستام چی؟؟
خلاصه که یه برنامه ایی شده..
هر کسیو میبینی میگی من ازش بزرگترم؟؟ اگه بگم اره کلللی ذوق میکنی..اما اگه نه بشنوی یکم ناراحت میشی و میگی پس از کی بزرگترم؟؟
تازه یکروز پرسیدی از بابا بزرگترم؟؟انتظار داری از همه ما بزرگتر باشی؟؟چی بگم والا
البته مهمترین نکته اینه که خیلی علاقه داری از زهرا دختر عموت که 7 سال ازت بزرگتره...تو بزرگتر بشی...یعنی شده یه آرزو برات...که یه روز از اون بزرگتر شی...
به کارتون لاک پشتهای نینجا علاقه زیادی پیدا کردی...
کلی سی دی ازش داری..و تا هفته گذشته که شبکه پویا نشونش میداد دنبال میکردی سریالهاشو...
و حالا موقع خواب من باید یه قصه ساختگی برات تعریف کنم تا بخوابی...
اینکه رادین لاک پشت نینجاست و به جنگ دورا میره و شکستش میده....یعنی قند تو دلت اب میشه و قتی من دارم تعریف میکنم..البته وسطهای داستان تو خودت نظر میدی که الان اینو بگو...
دیشب که بازم خواستم داستان لاک پشت نینجا رادینو تعریف کنم...گفتی نه..ایندفعه من پلیس باشم سامیار هنوز کوچولو و با من میاد تا ببینه چطور دزدها را دستگیر کنم...خلاصه که ی جورایی داستان درست کردم و واست تعریف نمودم..و تو حسابی کیف کردی...
هفته گذشته خاله مهسا اینا با مامی رفتند مسافرت...
دو روز اول با یاسین بازی کردی و چیزی نگفتی ..اما چهار روز اخر اینقدر سوزناک گریه میکردی و میگفتی دلم برای سامیار تنگ شده که دلم کباب میشد..خیلی سخت گذشت..اما خدار ا شکر گذشت...
اولین دیدار رادین و سامیار بعد از 6 روز
و سوغات هایی که ردین از مامی و سامیار گرفت...
ا
و اینم رادینی آکروبات باز مااا...
دوست دارم خیلی زیاااد...