2 اردیبهشت-13 ماهگی رادین کوچولو
سلام گلم
پسرم ١٣ ماهگیت مبارک
شنبه شب ٢٦فروردین شام مهمون خاله اکی بودیم که از مکه اومده بودند.رفتیم تالار پذیرایی ماشین سازی کلی هم مهمون داشتند.بازم تو فریما دوست کوچولوتو دیدی.
منم طبق معمول از شما دو تا عکس یادگاری انداختم.
دوشنبه عصر هم رفتیم خونه مهدیه جون(دختر عمه من)که هفته گذشته از مکه اومده بودند و تو پسر خیلی خوبی بودی.
سه شنبه هم رفتیم خونه دوست مامانی (خانم گازرانی) و تو بازم خوش اخلاق بودی و کلی به خانم گازرانی میخندیدی ،اون خانوم هم کلی ذوق میکرد و میگفت دومین بچه اییه که منو دوست داره همه بچه ها تا منو می بینن گریه میکنن.
چهارشنبه هم رفتیم خونه عمه اشرف اما تو خواب بعداز ظهرتو کامل نرفته بودی از اول تا آخر مهمونی غر زدی ،از بس بغلم بودی و با هم تو خونه راه میرفتیم.دستم درد گرفته بود.خاله مهسا هم فیلم عروسیشو آورده بود تا عمه اینا ببینن.اما من که همش در حال رژه رفتن بودم از مهمونی و فیلم چیزی نفهمیدم.راه برگشت به خونه هم تو ماشین کلی گریه کردی.خیلی خسته بودی.
شب ساعت ٩ خوابیدی اما گلم تو خواب یکم تب کردی مامانی گفت شاید به خاطر خستگیش بوده استامینوفن بهت دادم.تبت قطع شد و راحت خوابیدی.خدا را شکر
بابا هم ساعت١ صبح پنجشنبه رسید اراک.اما من و تو خواب بودیم.
راستی پسرم من تقویم سال ٩١ را با عکسهای تو طراحی کردم و پرینت گرفتم .برای مامانی و خاله مهسا و مامان بزرگت و خاله افسانه اینا هم با عکسهای متفاوت تقویم ٩١ رادینی درست کردم و رو کاغذ گلاسه ١٣٥ پرینت گرفتم .خیلی خوب شد.
تقویم رادینی
امروز ظهر بعد از ناهار در حال جمع کردن سفره بودیم وقتی از آشپزخانه بیرون آمدیم با همچین صحنه ای روبرو شدیم.رادینننننننننننن...............