19 خرداد-رادین خونه مامانی
سلام جیگرم
7 خرداد- جوانه زدن 10 دندان به آدرس اولین دندان آسیا فک بالا سمت راست مبارکت باشی جیگری مامان
8خرداد- امروز صبح مامانی عمل کردند.من و خاله مهسا رفتیم بیمارستان و تو پیش بابا موندی. مامانی ساعت 8 صبح داخل اتاق عمل رفت تا 10 -11 هم بهوش اومد و آوردنش تو بخش.
11 خرداد- مامانی مرخص شدند.
14 و 15 خرداد- منو بابا مشغول جمع کردن وسایل خونه بودیم چون باید اثاث کشی کنیم و بریم خونه مامانی. و اما امروز دیگه اثاث کشی هم تموم شد و ما خونه مامانی مستقر شدیم. خاله مهسا هم از هفته گذشته اومده خونه مامانی تا با هم به مامانی کمک کنیم . تو گلم هم روز به روز شیرینتر میشی. امروز بابا تو اتاق بود و تو پیش ما ،با یه لحنی بابایی میگفتی که داری بابا را صدا میکنی.بلند میگفتی بابایی و بعدش چند تا حرف نا مفهوم.بابا هم دلش واست ضعف رفت و آماده شد و تو رو برد د د. آخه هیچ چیز تو دنیا تو را خوشحال نمیکنه بجز د د .بعد از د د توپ و چرخ کامیونت و هر چرخی که قابل چرخیدن باشه را دوست داری.بعد از اینا شاید منو بابا را هم دوست داشته باشی...........
امروز بابا تو اتاق بود و تو شروع کردن به صدا کردن بابا،میگفتی بابایی بابایی بعد چند تا کلمه نامفهوم.خیلی بامزه بود.بابا حسابی دلش واست ضعف رفت واسه همین سریع آماده شد و تو را برد د د.
شب هم داشتم ظرف میشستم تو هم رو زمین توآشیزخونه در حال شیطونی بودی.تا به خودم آمدم دیدم ظرف شیرخشکت را خالی کردی رو زمین و با کف دستت کامل پخشش کردی.حالا هم از اینکه دستت کثیف شده ناراحتی . از خاله مهسا میخواستی دستت را بشوره.
ضمنابه خاطر درآوردن دندونات حسابی کم غذا شدی و تو خوردن غذا منو اذیت میکنی.اما خدا را شکر مثل اینکه شیر گاو را از شیرخشک بیشتر دوست داری.گاهی اوقات تو بیداری هم شیر میخوری.هووووووووورااااا
٨خرداد-رادین و خاله مهسا
١٠ خرداد رادین در درکه
١٨ خرداد رادین رفته حامی واسه خودش شیر بخره