5شهریور
سلام جیگر طلا
گلم جمعه صبح رفتیم خونه فروغ جون اینا و تو کلی خوشحال شدی وقتی پانته آ را دیدی...
واییی تا رسیدیم یادم افتاد پستونکاتو نیاوردمممم.عمو مصطفی گفت میرم از داروخانه شبانه روزی میگیرم آخه بابا دانشگاه بود.اما بهو دیدم دو تا پستونک تو کیف لوازمت جا سازی کرده بودم هوررااااااااااااا
عصر بعد از فوتبال هم با بابا رفتیم پارک نزدیک خونه خاله اینا و تو کلیییییییییی بازی کردی.
شنبه هم من ومامانی رفتیم دکتر و تو موندی پیش پانته آ ،اونوموقع که مارفتیم هنوز از خواب بیدار نشده بودی.بعد با تلفن حال و احوالی از پانی می پرسیدم که طفلی پانی را دیوونه کردی میگفت هرکاری میکنم چیزی نمیخوره.چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم گفتم عیبی نداره نیم ساعت دیگه بهش بده ولیییییییی پانی دلش طاقت نیم آوردو.......بالاخره ما ساعت 2:30 رسیدیم خونه و تا رسیدیم شروع کردم به غذا دادن به تو و تو با اشتها میخوردی.پانی با تعجب نگاه میکرد و میگفت چرا از دست من چیزی نمیخوردی پس؟
پانی میگفت امروز دو بار از دست رادین گریه کردممممم
ظهر بعد از ناهار هم تو هم پانی 3 ساعت خوابیدید کلی بهتون خندیدیم گفتیم این دو تا تو این چند ساعت با هم چه کردند که اینقدر خوابیدن.
به فروغ جون میگفنی فووووو.
تا میخواستی به ماکروویوشون دست بزنی میگفتم نه فروغ دعوا میکنه و تو زیر چشمی نگاهی به فروغ جون میکردی و دیگه اسم ماکروویو هم شده بود فوووو
پانی هم که شده بود مهسا و بش میگفتی مهس....
شب هم بعد از شام برگشتیم خونمون.
الان هم تازه از حموم دراومدی و لالا کردی.
امروز صبح که از خواب بیدار شدی دیدم با ذوق لباس منو نشون میدی و میگی اگوش و بوسش میکنی.فهمیدوم بلههه خرگوش رو لباسمو میگی.
ضمنا همچنان عاشق کیتی و توتو و پیشی هستی...
کامل معنی دو تا را میفهمی خونه خاله فروغ طبق معمول کنار سینک نشسته بودی و مشغول آب بازی که اصرار میکردی شیر آب تصفیه شونم باز کنم علاوه بر اینکه شیر آب باز بود و تا آب تصفیه باز میشد میگفتی دوو تا آب.
تا ماه را در آسمون میبینی سریع میگی ماه..
در راه رفتن خونه پانی اینا
رادین در پارک
قربون اون نگاه خوشگلت
اینم امروز ازت انداختم بعد از حمام