7 خرداد- اینروزا
پسرم جدیدا تا صدایی از بیرون میای میگی سی دی ا هواپیما ا (صدای )یا سی دی ا رعد و بَقه...و باید حتما شما برید پشت پنجره و شاهد یکی از این دو مورد باشید...
خلاصه امروز صدای جیغ خانومی که تو کوچه داشت بچشو دعوا میکرد را شنیدی و سریع گفتی بریم پنجره سی دی ا خویوووس بود (صدای خروس ) بود..وای که من و مهسا جون مردیم از خنده...همش میگفتی خیویوس دوو؟؟ تا اینکه چشمت به آنتن رو پشت بام همسایه افتاد و گفتی خویوس اوناهاش...
اما من گفتم رادین اون خروس نیست که...
رادین هم کلی دقت کرد و گفت توفَنگه (تفنگه ) توفنگه اونجا چسبیده... و باز هم موجبات خنده ما را فراهم نمودی...
بعد یه نیم ساعتی پشت پنجره بودی و گزارش تفنگ را به ما میدادی که یکهو گفتی الان روی توفنگه مگس نشسته...نمیدونم از فاصله به اون زیادی مگس را چطوری میدیدی روی آنتن....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم آنتنه که کلی دوربینم زوم کردم تا تونستم از اون فاصله زیاد ازش عکس بندازم...
چند روز پیش که رفته بودی پارک با مامی ...سوار سرسره که شدی گویا یکی از پاهات یکم کج شده بوده و تو رو سرسره راحت نبودی و پسر بچه ای میاد و پاهاتو صاف میکنه... از اون روزه که تو همش این قضیه را برامون تعریف میکنی...نی نیه بهم کمک کرد پاهام اینطوری بود پاهاتو کج میکنی و بعد میگی نی نیه صافش کرد اینطوری...و پاهاتو صاف میکنی...فیلم گرفتم که بعدا خودت میبینی...
چند روز پیش داشتم اتاقتو مرتب میکردم که اسباب بازیهات وسط اتاق بودن و تو ذوق کنان اونا را برداشته بودی و بازی میکردی..آخه این چند تا عروسک را از دیوار اتاقت آویزیون کرده بودم و تو هم تا اون روز علاقه ای بهشون نشون نمیدادی...
اینم کار این روزات شده که عروسکاتو میاری و با زبون اونا با ما صحبت میکنی...
از ما هم میخوایی که باهات همونطوری حرف بزنیم...
و در آخرررررررررررر رادین که عاشق باباشه ،اینجا داره به باباش ابراز علاقه میکنه...