17 اردیبهشت - رادین ِ آرایشگر
سلام پسر گوگولی من
رادینم دیشب تو یه خرابکاری کردی...که من روده به دلم نمونده بود از بس خندیدم...
دیشب بابا وسط هال دراز کشیده بود و داشت با گوشیش صحبت میکرد...
گرم صحبت بود...و تو بالای سر بابا نشسته بودی...
منم مشغول انجام دادن کارهام بودم...دیدم تو داری با موهای بابا بازی میکنی...
از تو اتاق داد زدم رادین داری چکار میکنی؟
رادین:با ذووووق فراووون دارم موهای بابا را قیییچی میکنم، خوشگل میکنم...
پسرم از انجام کارش احساس رضایت کامل داشت و انتظار یه خسته نباشید و دستت درد نکنه کله گنده هم از ما داشت...
منم فکر کردم با دستش داره به خیال خودش موهای بابا را کوتاه میکنه...
چند دقیقه بعد:
رادین چکار میکنی مامان؟
رادین با خوشحالی چند برابر که از چشمهاش مشخص بود...بازم بلند گفت موهای بابا را خوشگل میکنم...
و من یک لحظه اومدم تو هااال...
بللله متوجه شدم که جنابعالی جعبه کرم دست و صورت که قبلا نقش فرمون ماشینتو ایفا میکرد را باز کرده و حسابی موهای بابا را کرم مالی کردی ...
بله دیگه کلی کرم به موهای بابا زده بودی...
جالبه بابا هنوز هم گرم صحبت بود...فقط با اشاره به من گفت چی شده ؟
که من با خونسردی گفتم هیچی ...
و این من بودم که به دور از چشم پدر و پسر اومدم تو اتاق و یه دل سیررر خندیدم...
بچم رادین هم که متوجه شده بود کار بدی کرده..پشت سر من اومد تو اتاق و گفت آخه میخواستم موهای بابا را خوشگل کنم...
خلاصه که خندیدنمو با دیدن رادین مهار کردم...که فکر نکنه کار درستی کرده...و براش توضیح دادم که این کرم مخصوص دست و صورته...کرم مو فرق داره و اینا...بچم سرشو به علامت تایید تکون میداد اما کاملا مشخص بود که سر از حرفهای من در نیاورده...
و موهای آقای پدر بود که از چند فرسخییی بوی کرمش به مشام میرسید ...
اما جالبه که بابا اصلا عصبانی نشد...تازه کلی هم رادینو چلوند و بوسش کرد...
من:
باباو رادین :
خرابکاری دوم:
دیشب رفتم تو اتاقمون و با این صحنه روبرو شدم...
من عاااشق این قاب بودم...قبل از دنیا اومدن تو با کلی ذوق خریدم که بعدها عکس سه نفریمونو داخلش بذارم...اما خب تو داغونش کردی..خیلی ناراحت شدم و گفتم رادین چرا اینطوریش کردی؟
رادین: با لبخند شوخی کردم.
من: