رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

1 تیر - مامان ِ دادین

1392/4/1 17:08
نویسنده : رضوان
443 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلوچه خوشمزه من  beach20bear-hello20there.gif

پسرم این یک هفته که گذشت کلی خبرای خوب شنیدیم...البته خبرای خوبی در مورد کشورمون...

دلمون میخواست دیروز هم سومین اتفاق خوب را شاهد باشیم و تیم والیبال کشورمون صربستان را ببره ...اما متاسفانه در آخرین لحظات بازی را واگذار کرد و نذاشت سومین خبر خوب را بشنویم...

هفته گذشته خاله شمسی من رفت کربلا ...ان شاا... به سلامتی برگردن...

و تو هم که عاشق شکلاتهایی هستی که خاله شمسی برات خریده...یکروز گفتی شکلات بده منم اصلا یاد اون شکلاتها نبودم...یک شکلات دیگه بهت دادم که یکهو گفتی نـــــــــــــــه شکلاتی که شمسی خَییده را میخوام...

هر چی هم بهت میگم بگو خاله شمسی یا شمسی جون اما آخرش به شمسی ختم میشه...آخه پسرم خاله شمسی تقریبا همسن و سال مامی ا...زشته... 

خلاصه دیروز هم که جمعه بود خاله فروغ اینا را ناهار خونمون دعوت کردیم...و تو حسابی با پانته آ جون نقاشی کشیدی....

اوایل به پانته آ میگفتی پاتا که خاله مهسا سر به سرت میذاشت میگفت بگو پاتافــــــــــــــــــــــــ....ف را غلیظ تلفظ میکردی...

جدیدا هم که پانته آ را درست میگی مهسا جون سر به سرت میذاره میگه بگو پانته آبــــــــــــــــــــــ....

آب خیلی پررنگ...الهی فدات شم که خاله همش سر به سرت میذاره...

تو کلا علاقه خاصی به عمو مصطفی و فروغ جون داری...و تا خاله میرفت تو اتاق تا نماز بخونه یا کاری انجام بده میترسی بخوان برن خونشون...میگفتی کجا میری؟؟

اما امان از اون موقع که خاله فروغ مثلا بهت گفت رادین غذاتو بخور و تو هم که کلا با خوردن میونه خوبی نداری...سریع ناراحت میشدی و میگفتی برو پیش عمو مصطفیمشغول تلفن

خلاصه که مسابقه والیبال را با هم دیدیم و کلی حرص خوردیم...

تو هم ظهر نخوابیدی و پا به پای ما بیدار موندی...خاله اینا که رفتند حدود ساعت 8 و نیم بود که خوابت برد...منم خوشحال گفتم خدا کنه تا صبح بخوابه...

اما ای دل غافل ساعت 11:30 بیدار شدی و شروع کردی به بازی کردن تا 1 که بالاخره خوابیدی...

دیشب بابا به من اشاره کرد و گفت رادین مامان منه... تو هم شاکی شدی و گفتی مامان تو اراکه....

قیافه من:زبانکده محصل

بابا:اوه

رادین:متفکر

بابا گفت پس این کیه؟ تو گفتی مامانِ دادینه....

هر موقع صدای هواپیما میشنوی میگی اگه گفتی سی دی چیه؟؟ ما هم میگیم هواپیما و تو تشویقمون میکنی...

امروز 1 تیر و بلندترین روز ساله...

روشنایی روزهای عمرتان بلند همچون اول تیر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان امیررضا
1 تیر 92 17:17
سلام مامان رادین گل پسرت ماشالله خیلی نازه خدا براتون حفظش کنه خوشحال میشم به ما هم سر بزنین راستی اگه موافق باشین تبادل لینک کنیم. روی پسر نازتو ببوس
مامی
1 تیر 92 17:21
شیرین زبونیت قربون
ارلا
1 تیر 92 18:46
سلام وب نازی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی
مهسا
1 تیر 92 20:05
پانته آب کو خاله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان بردیا
1 تیر 92 20:20
بچه خیلی بیشتر از اون چه ما فکر میکنیم میفهمن.ماشالا به رادین
الهه مامان یسنا
2 تیر 92 13:09
سلام خوش تیپ!! خیلی بانمک شدی عزیزممممممممممم... نمیگی میایم میخوریمت
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
2 تیر 92 15:49
راست میگه دیگه بچم...........................
مرجان مامان اران
3 تیر 92 12:04
قربونت برم عزیز دلم با این شیرین زبونیات و کاراتتتت
♥متین من♥
3 تیر 92 14:08
ایشالا خاله بسلامتی از کربلا بیاد و روزی خودتون باشه اره والیبال ایران باخت ولی اشکال نداره هیجان بازی واسه ماهم زیاد بود.. فدای پسر خوبی مثل تو که اینقدر بامزه میگی شمسی خب رضوان جون چراشماهمیشه از رادین سوال میکنین رادین هم یکبار ازشما سوال میکنه صدای هواپیما رو میگم
راحله
4 تیر 92 16:08
فداش بشم بوخورم این وروجکووووووو
مریم (مامان ارمیا)
10 تیر 92 4:23
قربوونه پسر شیرین زبونو مهربووووووون