رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

25 دی-روزانه های رادینی

1393/10/25 12:04
نویسنده : رضوان
476 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم

اینروزام تند تند میگذره..تو صبح از خواب بیدار میشی...

اول مامانو صدا میکنی از تو تختت تا برات آب بیارم...

بعد یکم غلت میزنی و میای تو سالن...

میری سراغ ماشینت و باقی اسباب بازیا...

بعد یاد شبکه پویا میافتی...

در حین تماشای شبکه پویا صبحانه کوچولو میل مینمایی..یکم شیر با کورن فلکس...گاهی اوقاتم فقط شیر...

عاشق کارتون مهارتهای زندگی هستی که از پویا پخش میشه...

  بعدشم که تا صدای اذان شبکه پویا میشنوی..سریع امر به معروف میکنی که مامان زود باش بریم نماز بخونیم...

راستی موقع ناهار درست کردنم عجیب بهم کمک میکنی..و پا به پای من غذا درست میکنی...

بعد بهانه مامی را میگیری که یه زنگ بزن بگو چرا نمیای...

اخه مامی دو هفته است رفته اراک پیشمون نیست ..تو هم حسابی دلتنگش شدی...

بعد ناهار بهت میگم رادین بریم بیرون یه دوری بزنیم؟؟

رادبن:اره بریم پارک من یه دوست پیدا کنم..

خلاصه که میریم پارک و تو کللی دوست پیدا میکنی و بازی میکنی...

اینم تو پارک...

بعدشم که برمیگردیم و عصرونه...

شبم که  بابا میاد و تو سریع میری قایم میشی و حتما بابا باید دنبالت بگرده...

تو هم با ذوق داد میزنی که بابا بیا اینجا..من اینجام..جالبه همیشه هم میری تو تختت قایم میشی...

تا بابا را میبینی..میگی یه بازی برای تب لتم دانلود میکنی؟؟

خلاصه مشغول دانلود میشی و بعد به قول خودت این استال  بازی...

جالبه بعدشم تب لتو میدی بابا و میگی حالا خودت بازی کن...تو هم بالا سرش مواظبی بابا حواسش به غیر بازی به جایی پرت نشه...

میری تو خونه میچرخی و بازی میکنی..در حالیکه یه چشمت به باباست که دست از پا خطا نکنه و همچنان بازی کنه...

خدا را شکر ،گوش شیطون کر خیلللی کم طرف تبلتت میری...اوایل چشم ازش برنمیداشتی..اما الان چند روز یبار..انگار که بازیهاش دیگه برات جذابیت نداره..خدا را شکر...

یه سری چیزا هم شده تکه کلامت...

خدا حفظم کنه...خدا نگهم داره...

ان شاا.. گل من...بوس

بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

جمعه گذشته دوستم ساره با خانواده اشون اومدن خونه ما...

مهرسا کوچولو 11 ماهشه..خیلی دخمل نازیه...

اما تا مهرسا دستش به یکی از اسباب بازیهای تو میخورد و برشون میداشت..تو ازش میگرفتی و میگفتی نه باید دست بزنی خطرناکه..روش نوشته 0 تا 3 سال ممنوع...وااای دایه دلسوزتر از مادر شده بودی...

هر چقدر میگفتم حالا عیبی نداره گل من ..ما مواظبشیم...تو میگفتی نه خطرناکه...

تو عکس پایینی هم مهرسا داره ماشینی که ازش گرفتی را نشون میده و میخادش...

خلاصه از بین اسباب بازیا اونی که خطرش کمتره را دادیم به مهرسا...

مهرسا کوچولو طبق عادت همه نی نی ها اونو کرد تو دهنش...

رادین یکهو اعتراض گویان اومد طرف ماااا..مهرسا داره اسباب بازیامو میخوره...

بعد هلیکوپترتو که یکی از ملخهاش چند ماهه شکسته و جدا شده را رفتی نشون بابا دادی و گفتی بابا ببین ..فکر کنم مهرسا ملخ هلیکوپترمو خورد...خطا

خلاصه که خدا را شکر اتفاق بدی نیافتاد و اون شب بخیر گذشت...فرداش بهت گفتم رادین نی نی ها ممکنه اسباب بازیهامو بکنن دهنشون..اگه تمیز باشه عیبی نداره...

تو گفتی نه اسباب بازیها  رو مهرسا میخوره من دیگه ندارمشون اونوقت...

من:خسته

مهرسا:تعجب

رادین:عصبانی

تعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجب

دیروزم که رفتیم بیرون..اصرار داشتی لباس گلبول سفید برام بخر...

لباسی که عکس گلبول سفید داشته باشه...

چند تا مغازه رفتیم..هر لباسی نشونت میدادم میگفتی این عکسه نه..عکس گلبول سفید ...

اخه گل من مردم از کجا میدونستن بچه ها عاشق گلبول سفید هستن که عکس اونو بذارن رو لباسهاشونسکوت

تا اینکه چشمت به ست تفنگ و... افتاد..گفتم پسرم تو که داری این ستو یه چیز دیگه بخررر..

رادین: نه اونی که من دارم باگون نداره که...

اخه پسر من یکم خشنه تو کارتونهاش وقتی میبینه پلیسها با باتوم میافتن دنبال دزدها خیلی علاقه شدیدی به باتوم پیدا کرده ،چند وقته همش ازم باتوم میخواست..

دقت کردم دیدم بچم راست میگه این ست باتومم داره..

خلاصه رادین ما باگون دار شد....مراقب خودتون باشین...خندونک

بعد اوردش خونه همش میگفت مامان ممنون برام خریدی..من اینو خیلی دوست دارم..خدا کنه..خدا نذاره اینا گم شن...خستههمینطور وسایل پزشکیم..اونام خدا نذاره گم بشه...بدبو

بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

"آینده" مکانی نیست که به آنجا می رویم،
جاییست که آن را به وجود می آوریم.
راه هایی که به "آینده" ختم می شوند یافتنی نیستند، بلکه ساختنی اند و ساختن آن؛ هم سازنده را و هم مقصد را دگرگون میکند
(نوشته سردر دانشگاه آکسفورد)

پسندها (4)

نظرات (6)

پيراهن جادويي ماريانا با 38 درصد تخفيف ويژه
25 دی 93 22:36
دوست عزيزم ســـلااااااااااااااااااااامــــــــ... شمـا را به ديـدن جزئيات اين تخفـيـف ويــژه دعــوت مي کنــم با پيراهن ماريانا نه تنها ديگر لباس هاي تکراري نمي پوشيد بلکه مي توانيد در يک مهماني در عرض چند دقيقه مدل لباس خود را تغيير بدهيد و همه را شگفتــ زده کنيــد با آرزوي شادي ، سلامت و ثروتمند براي شما دوست عزيزم...
مامی
26 دی 93 14:38
سلام عزیزم منم دلم خیلی خیلی براتون تنگ شده .زودتر بیایید پیش مامی
مامان ويانا
27 دی 93 7:25
مبارک باشد اسباب بازی جدید
مامان الهه
30 دی 93 11:13
روزانه هاتون پر از عشق....
رضوان
پاسخ
مینا حسینی
3 بهمن 93 19:19
سلام عزیزم چه پسملی اقا شده واسه خودش اونم مثل ارتین عاشق مهارتهای زندگی امیدوارم روشون تاثیر مثبتی هم بذاره انشاله اسباب بازیتم قشنگ ناز پسر
˙·٠•●♥مامان بابای ضحا♥●•٠·˙
15 بهمن 93 16:38
سلــــــــــــام منو لینک نمیکنین؟؟؟