25 فروردین-جوانه زدن 8 امین دندان
سلام شکوفه بهاریم
شکوفه زدن ٨ امین دندانت مبارک
به آدرس فک پایین سمت راست کنار دندان وسطی
دیروز داشتم به مرواریدای نازت نگاه می کردم یهو یاد اون روزا افتادم... همون روزایی که وقتی می خندیدی لثه های نازت معلوم می شد... اصلا من تو رو می خندوندم که لثه های صورتی خوشگلت رو ببینم
چه روزای قشنگی بود اون روزا... همون روزایی که بعد از شیر خوردن باید یه بادگلوی گنده می زدی تا دل درد نگیری
همون روزایی که رفیق من و تو شده بود قطره دایمتین که جلوی دل دردای تو رو بگیره
همون روزایی که گردن کوچولوت هی تاب می خورد و چند ثانیه بیشتر نمی تونستی نگهش داری
همون روزایی که دمر می نداختمت رو دستم و کمرت رو می مالیدم تا دل دردت بهتر شه
همون روزایی که مدام برای من و هر کسی که بغلت می کرد یه سردوشی شیری درست می کردی
کاش زمان یه کم امان می داد... مهلت می داد... صبر می کرد... من این روزا رو خیلی دوست داشتم و دارم اما دارن با سرعت نور می گذرن
رادینم مروارید نو مبارکت باشه
خاله اکی و خانوادشون ١٣ فروردین رفتند مکه و ما ١٧ فروردین آش پشت پاییشونو پختیم.
٢٠ فروردین هم مقدار یاز وسایل مامانی را بردیم تهران و خونشونو چیدیم.
٢٤ فروردین که دیروز بود هم رفتیم کردان ویلای خاله فروغ و کلی خوش گذشت چند تا از عکاشو میذارم.
٢٥ فروردین که امروز باشه هم اومدیم اراک.تو راه بارون خیلی شدیدی می بارید.
شبم خونه خاله ساره دعوتیم اما تو میمونی پیش مامانی.آفرین پسرم
رادین و آش جا خالی خاله اکرم و خانوادشون
رادین و بابایی در باغ خاله فروغ
رادین در کنار جاده ٢٠ کیلومتری اراک(استخر ماهی)