رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

8 دی-تولد بابا

سلام عروسکم امروز 7 دی ماهه و تولد بابا فرداست.منتها چون فردا جمعه و بابا خونست. تصمیم گرفتم امروز واسه بابا کیک بپزم و وقتی از سرکار اومد اونو سورپرایز کنم.   تو هم که امروز ساعت 10:30 بیدار شدی و ظهر خیلی خوابت میومد.اما دوست نداشتم تا قبل از اومدن بابا بخوابی خلاصه بیدار نگهت داشتم تا بابا اومد و کلییییییی خوشحال شد..یکم کیک و چایی خوردیم و تو فقط نگاه میکردی و لب به کیک نزدی. بعد که بردمت تو رختخوابت سریع خوابت برد.جیگرتوووووووووو ان شاا... فردا مامی جون و خاله مهسا میرند مشهد زیارت... خوش به سعادتشون.ان شاا... امام رضا ما را هم بطلبه... دوست داشتم ما هم باهاشون بریم اما چون ه...
7 دی 1391

5 دی-من و رادین

سلام عسلم این چند روز را با اینکه تنها بودیم اما تونستیم با کمک هم راحت بگذرونیم.. وای اگه تو و شیرین زبونیات نبود که دق کرده بودم... دیروز ظهر واسه اینکه هم حال و هوایی عوض کنیم و هم سری به خونه مامی بزنیم رفتیم خونه مامی..اما مامی که اراکه و خونشون نبود..تا تو وارد شدی گفتی مامی دووو؟آذَ دووو؟؟ خلاصه اینو کردم واست یه بازی چون با شنیدن اینکه کسی نیست ناراحت میشدی حالا با ذوق بهت میگم نیست دَ دَ...و تو یادت میره و شروع میکنی به بازی بعد نوبت مَسا میرسه و بعد بابا و در آخر مامان و دادین...و خدا را شکر قضیه با خنده و شادی جنابعالی ختم به خیر میشه.... راستی یه بازی دیگم جدیدا با هم میکنیم.میگیم یک  دو سه و...
6 دی 1391

2 دی-ایزان

سلام جوجه من الان تو در حال بازی کردن با ماشینتی..منظورم همون کامیون بزرگته و اصرار داری منم سوارش بشم... صدام میکنی: ایزی ایزی ..ایزان بیا....(رضی رضی  رضوان) بلهههه دیگه منم گاهی اوقات از رضوان تبدیل میشم به ایزان.... قربونت برم که امروز ازم آب خواستی منم تو شیشت آب ریختم و دادم دستت که تو گفتی میسی تا منو اذیت میکنی و یکم لحن صدام عوض میشه میگی مامان بی بَ شید... امروز اصرار داشتی باید توتو بازی کنی(منظورت انگری برد بود) منم بازی میکردم و تو ذوق میکردی.وقتی من نمیتونستم تمام پرنده ها را بزنم ناخود آگاه میگفتم اَه..و تو هر دفعه میگفتی مامان بی بَشیدددد... به خدا عاشقتم ...
2 دی 1391

شب یلدا و هندوانه شیرین زبونششش

سلام عسلم ما شب یلدا یک هندونه شیرین زبون و جیگری داشتیم... هممون دلمون ضعف میرفت تا یک کوچولو بخوریمش.... امااااااااااا . . . . تا بهش نزدیک میشدیم ،با قیافه حق به جانبی میگفت.... اَذ یَت نَنُن...... اگه گفتید اسم این هندونه شیطونِ شیرین زبون چیه؟؟؟؟؟ ؟ ؟ ؟ بلههههههههه کی میتونه باشه به غیر از رادین جیگر طلااااااا اینم عکسش          دیروز، ساعت 6 دایی سهند اومد دیدنت... کلی باهات بازی کرد و تو یکسره دایی دایی میکردی... بعد که رفت تو کلی غر میزدی که دایی دووو؟؟؟ و د...
2 دی 1391

آخر پاییز و شمردن جوجه

  سلام جوجه طلایی من راستش ضرب المثلی ا که میگه جوجه ها را آخر پاییز میشمرن.... شما جوجه هاتونو شمردین؟؟؟؟؟؟ من که جوجه هامو شمردم.... 2 تا جوجه دارم..... اونم از نوع شیطونش...... اما خب یکیشون یکم بزرگتر شده و یه جورایی خروسه.... اینم عکسشون..     برگردیم به شیرین زبونی رادین خااااااان گلم گاهی اوقات وقتی صدات میکنم میگم رادین کجایی؟پس چرا نمیایی؟؟؟ حالا رادین:مامان دوجایی پس چرا نِ نیایی.... رادین:دو ده دو ده طَ یایی (جوجه جوجه طلایی) گلکم سه شنبه رفتیم خونه عمو شهاب و کادوی تولد زهراجون را که تولدش 12 آ...
30 آذر 1391

پیشاپیش یلدایتان مبارکباد...

  یلدا دختر سیاه موی بلندبالا ، یادگار نام وطن ، میوه پاییز ایران ، عروس زمستان در راه است ،او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم ، ایرانی بودن را فراموش نکنیم"" پیشاپیش یلدایتان مبارکباد...     عمرتون صد شب يلدا دلتون قدر يه دنيا توي اين شبهاي سرما یادتون هميشه با ما دل خوش باشه نصيبت غم بمونه واسه فردا دوستون دارم پیشاپیش یلداتون مبارک       پسرم:   ...
29 آذر 1391

24آذر-سفره ابوالفضل (ع)

سلام عسلم ما دیروز پنجشنبه اومدیم اراک و برعکس دفعه پیش که همش تو ماشین خوابیدی این دفعه بیدار بودی و به قول خودت پُ ییس را گوش میکردی.آهنگ شهاب حسینی را تو گوشیم دارم یک عکس کوچیک هم کنارشه و تو به اون عکسه میگی پلیس... خلاصه بابا که کلی آهنگ و داستان کودکانه بخاطر تو ،تو فلش ریخته بود تا توی ماشین گوش کنی را ما گوش کردیم و تو آهنگ شهزاده رویا را گوش کردی...... تا اراک بیدار بودی و فقط نیم ساعت آخر خوابیدی. امروز که کلیییییییییی کار داشتیم... ساعت 2:30 هم مهمونها یکی یکی اومدند و تقریبا تموم اونایی را که دعوت کرده بودیم اومدند.به غیر از زن عمو مرضیه ات. تو هم کنار زهرا دختر عموت نشسته بودی و انعام گوش میکردی...
27 آذر 1391

21 آذر

سلام کلوچه من به خدا عاشقتممممممممممممم این روزا یاد گرفتی هر چیزی را که میبینی میگی این دی اِ ؟؟ یعنی این چیه؟عاشق این جملتم.... امروز رفتم مخابرات و خط تلفن ثبت نام کردم.خونمون تلفن داره اما چون به نام خودمون نیست نمیتونستیم adsl بگیریم. خاله مهسا جمعه سفره حضرت ابوالفضل داره و مامی و مهسا جون فردا میرند اراک و ما هم 5 شنبه عصر میریم. دیشب اس ام اسی چند تا از دوستامو دعوت کردم تا بعدا سر فرصت بهشون زنگ بزنم. مامی برات سی دی خاله پریا گرفته که یکی از ترانه هاش فیل داره تا تو  اونو میبینی میگی سنام فیل... راستی خاله مهسا بهت یاد داده تا کار بدی میکنی،سریع میگی بی بَ خشید... دیروز داشت...
27 آذر 1391

19 فروردین-هفده روزگی-مهمونی

سلام گلم امروز مهمونی توبود .اما من تورا گذاشتم طبقه پایین خونه مامان جون تا سروصدای مهمونا اذیتت نکنه. عزیزم توموندی پیش باباشهری و اصلا هم بابا رو اذیت نکردی. قربونت برم بذار از مهمونی بگم. از خانواده بابا شهری فقط مامان بزرگت اومد و خاله فرزانه........... کادوهات: خاله مهسا:پلاک طلای -و ان یکاد مامان بزرگت:٣٠٠ عمو مسعود:١٠٠ عمو مهدی و معین:ماشین کنترلی و آدم آهنی و بقیه هم همه پول آوردن .تقریبا ١.٥ جمع شد.مبارکت باشه پسرم ما هم از طرف تو یک زنجیر و پلاک طلا به مامانی کادو دادیم.به خاطر ٥ ماه پرستاری که از من کردند و الانم که دارند از من...
26 آذر 1391