4 فروردین-رادین و عید دیدنیها
خوفی جیگر مامان؟؟
گلم امروز صبح که تا تو از خواب بیدار شدی دیگه دیر شده بود واسه دید و بازدید..
دیگه عصر اول رفتیم خونه عمو احمد من و تو بازم حسابی شیرین زبونی کردی... و عمو و زن عمو را عاشق خودت کردی..
بعد از اونجا رفتیم خونه دایی حمید بابا که تو تا آقا نیما پسر دایی بابا را دیدی...گفتی موویین (منظورت عمو معین ات بود)قربونت برم که اینقدر عمو معین را دوست داری..ولی خداییش آقا نیما خیلی شبیه معین شده بود.
امروز حسابی باد شدیدی می وزید و هوا سرد شده بود.می خواستیم دور میدان شریعتی عکس بندازیم که از بس باد میاومد پشیمون شدیم.
خانواده ما و عمو احمد
رادین و بابا و دایی حمید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی