رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

8 شهریور-رادین در اراک

1392/6/16 14:46
نویسنده : رضوان
1,331 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم billed5.gif

پسر گلم ما بالاخره چهارشنبه ساعت حدودای 9:30 شب راه افتادیم به سمت اراک...تو هم دو ساعتی تو ماشین خوابیدی...

و حدودای ساعت 1 رسیدیم...

برو ادامه مطالب....

 

تو که خوابتو رفته بودی و اسباب بازیهاتو بعد از دو ماه دیدی...خلاصه که تا 3 صبح مشغول بازی بودی...تا بالاخره خوابت برد...

روز 7 شهریور هم عروسی دعوت بودیم...عروسی دختر خاله بابا-مهسا جون-خلاصه که ساعت حدودای 9 شب ما با پسر خوشتیپمون که مامی وقتی رادین لباسهای مهمونیش پوشید کلییییی قربون صدقش رفت و واسش اسفند دود کرد...رفتیم عروسی...

نیم ساعت اول پیش من بودی و بعد رفتی پیش بابا...

چقدر خوب بود...بالاخره بعد از 2 سال منم از مهمونی که رفته بودم یه چیزی فهمیدم...

اما بابا میگفت سر شام یک دستم به رادین بوده و یه دستم به بشقاب خودم و ...خلاصه بابا مثل اینکه ایندفعه بجای من چیزی از مهمونی نفهمیده...

خیلی خوش گذشت...آخر شب بعد از سالن قرار بود بریم پیلوت یک ساختمون و اونجا کلی مراسم بزن و برقص بود...اول تصمیم داشتم تو رو بذاریم خونه مامی و خودمون بریم...اما مامان بزرگت گفت نه بچمو بیار و...

خلاصه همه با هم رفتیم...

و تو هم عاشق بزن و برقص...داخل پیلوت شلوغ بود و صندلی خالی نداشت...ما هم ناچار شدیم رفتیم داخل حیاط...اما تو میگفی بی ییم تو بی یَقصیم....

خلاصه که بخاطر جنابعالی که باید فقط هم تو بغل میبودی و از رقص بقیه لذت میبردی...ما هم وسط جمع بودیم و کلی هم عرق ریختیم...

جالبه وقتی بقیه شلوغ میکردند و جیغ میکشیدند و هو هووو میکردند...تو هم باهاشون همصدا میشدی و با ذوق و شوق فراوووون جیغ میکشیدی ...

کلی ازت فیلم گرفتم....

امروز ناهار هم اومدیم خونه بابابزرگت...

الانم اونجاییم و منم دارم وبتو آپ میکنم...

تو هم با عمو معین رفتی تو اتاق خواب و مثلا میخوای بخوابی....اما الان صدات داره میاد که به عمو میگیی نخوابیم گی گِ (دیگه)

اینم عکس پسر خوشتیپم در سالن عروسی...

رادین و عمو معین کنار ماشین عروس

و بالاخره رادین بعد از مراسم...اومده خونه و ولوووو شده رو تشک...از بس خسته شده بچم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آیسا
8 شهریور 92 17:47
ای جونم ایشالا همیشه به عروسی . خاله جون واقعا"..... نه مهمونی نه عروسی میفهمی بااین بچه های شیطون
مامان امیررضا
8 شهریور 92 17:47
سلام عسل خاله. خوبی؟خوش گذشت عروسی؟ ایشالا دومادی شما رادین عزیزم.
الهه مامان یسنا
8 شهریور 92 19:35
به به میگم هوای اراک چه خوب شده ها پس بالاخره اومدین. من منتظرم هر موقع که وقت داشتی و فامیل اجازه دادن همیدگرو ببینیم. کلاس یسنا عصر روزای زوجه. ولی بقیه روزا تو خونه ایم و بیکار هماهنگیش با خودت رضوان جون
مریم (مامان ارمیا)
9 شهریور 92 3:06
ای جووووووووونم ،خوشتیپ خان، ایشالله عروسی خودت پاپیون ببندی
میترا
9 شهریور 92 9:07
همیشه به عروسی وشادی این پسر خوشتیپه مارو کشته
مامي كيانا
9 شهریور 92 11:20
هورااااااااااااااااااااا عروسي بزن و برقص به به رادين خوش تيپه ماشالا اين لباس خيلي بهش مياد ايشالا دومادش كني
زهرا
10 شهریور 92 0:29
انشاالله همیشه به شادی و عروسی رادین جون تو این لباس انقدر ناز شده تو لباس دومادی دیگه چی میشه
مامان ترنم
10 شهریور 92 9:23
خوب بچه مي‌خواسته از عروسي فيض ببره . اونوقت تو برديش تو حياط؟؟
مامان ترنم
10 شهریور 92 9:24
رادين براي ترنم هم مي‌رقصي؟؟؟


خاله جون رادین فقط در مراسم جشن جیغ و هووووو میکشه...اما نمیرقصه
zohre maman kiyan
10 شهریور 92 9:58
سلام مامی جون چه عکسای قشنگیه ای جونم این ماه من کلی سرم شلوغ بود و دیر اومدم اما همه پستای نخونده رو خوندم همیشه به گردش رادین جونم رو ببوسید
خاله مهسا
10 شهریور 92 15:51
واااااااااای عروسیییی. ایوللل
مامی
10 شهریور 92 15:51
خیلی خوش گذشت جوجه؟
mamane radin
11 شهریور 92 1:51
aziiiiizam khealii khoshtip shode bodiiiii bos baraye radin joonam
راحله
12 شهریور 92 16:14
جووووووووووووونم تیپشووووو ایشالا عکس دامادیشو اینجا برامون بذاری