16 شهریور - تـــــــــــولد تــــــــــــــــرنم
سلام همه عمرم
نفسم الان که دارم وبتو آپ میکنم تو داری با پاکنت بازی میکنی...
چند وقتیه که عشق پاکن شدی...و این موضوع هم خیلی خطرناکه چون ممکنه هوس کنی خدایی نکرده زبونم لال بخوایی ببینی پاکن چه مزه ایه؟؟؟واسه همین باید 4 چشمی مراقبت باشم...
امروز هم پانته آ جون برات پاکن انگری برد برات خریده بود...
جالبه تو گیفت تولد ترنم جونی هم پاکن پیشی نصیبت شد...
چند روزه هر چی به بابا اس ام اس میدادم همش فِیلد میشد...منم باهاش تماس میگرفتم (البته چون 5شنبه-جمعه بود بابا خونه بود و من زنگ میزدم خونمون)...تا اینکه امروز بازم بهش اس دادم و بازم فیلد شد...منم به گوشی بابا زنگ زدم و دیدم میگه شماره شما اشتباه است....خلاصه نگاهی به دفترتلفن گوشیم کردم و دیـــــــــــدم ای دل غافل ...یه پسر شیطون بلایی به اسم رادین به آخر شماره بابا تو گوشی مامان عدد 35 را اضفه کرده تا مامانش نتونه با بابا تماس برقرار کنه...
فدات شم که چند دقیقه پیش ما که مشغول صحبت با هم بودیم یکدفعه متوجه شدم تو داری اروم یه چیزی میگی ...توچه کردم دیدم دو تا دستهای کوچولوتو به سمت اسمون گرفتی و میگفتی خدایا...مامانم و بابام و مامی و مهسا و سعید سالم باشن و دستتو تو صورتت کشیدی و گفتی آمین....
الـــــــــــــــــــهی فدات بشم...ایشاا... تنت سالم باشه و عاقبت بخیر بشی گلکم
چند روز پیش بهم گفتی مامان بی ییم بالا پیش اَسانه (افسانه)...اما پله ها زیاده بغلم کن...
الان اومدی به خاله مهسا میگی مگه نی ن تِن دو دوست نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیا با هم بازی کنیم...مهسا جون میگه نه دوست ندارم...تو میگی چیا بگو آره دوست دارم....
فدات شم که الان خاله مهسا داره برات شعر توپ قلقلی را میخونه...تو هم باهاش میخونی و بازم میگی مهسا بخون...بازم بخون...میخوایی کامل حفظش کنی...
بریم سراغ تولد....
در ادامه مطالب
پسرم روز 14 شهریور که تولد ترنم دعوت بودیم اول تو را بردم آرایشگاه...
تا خوشمل بشی...
بعد هم یسنا جونی با مامان و باباشون اومدند سراغمون...
حسابی به زحمت افتادند....
خلاصه که همه با هم رفتیم تولد...
تو هم ذوق میکردی به یسنا میگفتی بریم تولد کیک بخوریم...
نیست که خیلی هم اهل خوردنی....
وای که چقدر لیلا جون مامان ترنم زحمت کشیده بودند...
حسابی به زحمت افتاده بود...حدود 100 نفر مهمون داشت آقایون طبقه اول بودند و خانومها طبقه دوم...
تم تولد هم دختر توت فرنگی بود...
همه چیز عالی بود...
ترنم جونم عزیز خاله
تولدت مبارک...
ایشاا... 100 ساله شی...
نه 100 سال کمه... 120 ساله شی...
نه 120 سال کمه...
همیشه زنده باشی...
زیر سایه بابا و مامان مهربونت
از سمت راست:
یسنا -ترنم-رادین
امااااااااا گیفت تولددددد
یه چیز جالب موقع باز کردن کادوها که شد...یکهو چشمهای خوشگل تو غرق شادی شد و وسط جمعیت داد زدی...دست شما درد نکنه چیا زحمت کشیدید رادین که راضی نیوده....با باز شدن هر کادوی این صدای قشنگ تو بود که تو مجلس میپیچید...دست شما......همه از این کارت خوششون اومده بود...فدات شم من....
و امااااااااااا قسمت خوشمزه تولد...
اینم بگم که نان قیفی را خود لیلا جون درستش کرده بود...واقعا خوشمزه بود...
البته این فقط عصرونه بود ...
شام هم اونجا بودیم و بالاخره ساعت 11 شب زحمتو کم کردیم...