رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

22 شهریور --- اینروزا در اراک

1392/6/23 23:08
نویسنده : رضوان
1,391 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان sierpinski.jpg

پسرم این دو هفته ای که اراک بودیم هر روز یه برنامه ای داشتیم...اینقدر بهمون خوش گذشته که اصلا دلمون نمیخواد برگردیم...2تا عروسی رفتیم...1 جشن نامزدی-1 جشن تولد - و کلی مهمونی

اما خب دلمون واسه بابا هم یه ذره شده...

به چیزی تعریف کنم  که خیلی با مزه اِ...

تو به پانته آ میگی پانته آبــــــــــــ ...البته این کارم مدیون خاله مهسا هستیم که واسه اینکه سر به سرت بذاره بهت گفته بگی پانته آب...

خلاصه تو هر روز تا از خواب بیدار میشی ...میگی بریم پیش اَسانه بی بینیم داره چکار میکنه؟؟

خلاصه داشتم میردمت بالا که گفتی پانته آب هم هستش؟؟؟

منم از زبون تو به افسانه جون گفتم پانته آب رفته؟؟؟

یکهو افسان جون که داشت با تلفن صحبت میکرد...با نگرانی گفت ای واااااااااای آبها رفت؟؟؟؟خنده

برو ادامه مطالب...

شنبه 16 ام بود که با خاله شمسی و دایی سپهر رفتیم شهربازی...

اولین بار بود که میرفتی شهربازی...

اما خب هنوز اونقدر کوشولو بودی که نتونستی به تنهایی سوار اسباب بازیها بشی...

منم که خیلی از وسایل را نمیتونستم کنارت سوار بشم...واسه همین 2 تا بیشتر سوار نشدی...

و این فیله را هم سوار شدی...

اما تا شروع به تکون خوردن کردی گفتی نمیخوام نمیخوام و پیاده شدی...

حالا هر موقع میگم بریم شهربازی میگی من فیل دوست ندارم هااااااااااا

روز 19 شهریور یکروز بعد از عروسی هم عمه من (مادر عروس) شام همه را مهمون کردند...

خلاصه رفتیم و برگشتنه جلوی خونه... خاله مهسا و دوستاش اومدند سراغ خاله افسانه تا با هم برند بیرون... تو هم کلی ناراحت شدی که ما هم بریم واسه همین با سه چرخه ات یکم تو کوچه چرخیدیم تا ناراحت نشی...

کیانمهر هم بودش...خیلی بانمک بود....

رادین و خاله افسانه و کیانمهر کوچولوی 5 ماهه

روز 21 شهریور هم دومین سالگرد ازدواج خاله مهسا بود ...

من و مامی هم واسشون کیک پختیم و کلی سورپرایزشون کردیم...

البته همین روز بابا هم از تهران اومد...تا با هم فردا برگردیم..خونمون...

رادین دیگه از کنار بابا تکون نمیخورد...

تو رو خدا نگاه کنین...

هر موقع به رادین میگم بخند...

و بخواد الکی بخنده...

قیافشو این مدلی میکنه...

یعنی داره میخنده...

اینجا هم رادین داره کمک بابا ماشین را تعمیر میکنه...

دیگه اونروز رادین همش سوار ماشین بود و تو حیاط خونه ،بابا را که از خستگی روی صندلی پشت ماشین دراز کشیده بود را به خیال خودش میبرد پیش مامانش ( مامان بابا)

در ماشین باز بود...که یکهو رادین گفت بابا در ماشینو ببند خطرناکه....

بعد رادینی گفت در  را ببند تا خطرناکیش بره....

خلاصه که شب هم نامزدی پسر دایی بابا دعوت بودیم...

حدودای ساعت 10 رفتیم...

خیلی خوش گذشت اما تو خیلی خوابت میومد...و ساعت 12 خوابیدی...اما ما ساعت 3 برگشتیم...

رادین و مامان جونش در مراسم

الان بابا این عکسو نشون رادین داد و گفت رادین این کیه؟

رادین : مامانته ... :D

جمعه که امروز باشه هم برگشتیم خونمون...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

♥ نیم وجبی ♥
23 شهریور 92 15:24
عزیزم همیشه به گردش و مسافرت ایشالا که همیشه بهتون خوش بگذره ما دوباره آپ کردیم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
23 شهریور 92 16:02
همیشه ب گردش نفسم. چقدر سر پانته آب خندیدم. عکسای شهربازی خیلی قشنگ بود. ایشالا ک همیشه خوش باشید گلم
نازی Z
23 شهریور 92 16:58
بیا اینجا به دردت میخوره تو گوگل بزن "کپی پیست کن" بعد بیا کپی پیست کن Z
رضوان
23 شهریور 92 17:22
مهسا
23 شهریور 92 21:06
عکسی که همگی جلو در خونه گرفتیمم میزاشتی... با اونی که رادین تو داماد سلام بود


چشــــــــــــم
مهسا
24 شهریور 92 3:22
وااااااااای چه عکسایییی.به به
مامان ترنم
24 شهریور 92 9:07
هميشه خوش باشي رضوان جون. من كه اينقدر سرم شلوغ بود كه ديگه نتونستم ببينمتون.
مامی
24 شهریور 92 12:32
مامانته یعنی چی پسرم؟؟مامان جون....
مامان بردیا
24 شهریور 92 15:42
چه خوب معلومه حسابی خوش گذشته...همیشه شاد و سلامت باشید
mamane radin
24 شهریور 92 18:19
salam aziiiizam
eshala hamishe shdo khosh bashid
khealii keake khoshgelii bod makhsosan ghalbash



ممنون عزیزم
الهه مامان یسنا
25 شهریور 92 10:50
ایشالا همه روزهاتون به خوبی این دوهفته باشه و همیشه خوش باشید
مرجان مامان آران
25 شهریور 92 13:31
به به چقدر عکسای خوشگللل همیشه به جشن و شادی عزیزمم خوش باشید اراکم که کلی کیف کردینننننننننننننننن سالگرد ازدواج خاله هم مبارک
مریم
25 شهریور 92 22:23
سلام وبلاگ قشنگی دارین خوشحال میشیم به ماهم سربزنین منتظرحضورگرمتون هستیم
منا(مامان کورش)
26 شهریور 92 18:39
سلام رضوان جون همیشه به گردش وشادی معلوم بهتون خوش گذشته امیدوارم همیشه شاد باشید
کاکل زری یا ناز پریییی
26 شهریور 92 20:34
واییییییییییی رادین کوچولو ببینننننننننن به به چقده جا های خوب خوب رفتینننننن کاش منم می بردی خوش به حال خاله مهساااااااااااا عجب سورپرایزییییییی
مریم مامان ارمیا
27 شهریور 92 1:49
ایشالا همیشه به خوشی و جشن و مهمونی، سالگرد ازدواج خاله مهسا هم مبارک باشه .دست شما و مامنی هم بابت سوپرایز قشنگتون درد نکنه
مامان آریا
27 شهریور 92 13:37
اومدم یه سر وبتون بدجوری حالم گرفته شد عکس که گذاشته بودین با متنش یه عالمه منو منقلب کرد ولی چه کنیم که حقیقته خواهر تا چشم به هم بزنی تموم شده
nicel
27 شهریور 92 17:41
آخی ای جان.... همی طوری ام خیلی نازوو خوشگله ماشالله خدا حفظش کنه عزیزم مرسی منم هنوز نخوردم /اااب رو میخوام بجوشونمش بعد بخورم اره سلامتی اش از همه چی مهم تره
مامان بردیا
27 شهریور 92 22:23
سلام .بردیای دوچرخه سوار منو دیدین؟؟بدو بیا
معصومه
27 شهریور 92 22:59
عزیزم همیشه به گردش و خوشی ایشالله سالم و شاد باشید
مریم
28 شهریور 92 11:29
باافتخارلینک تون کردم
پریسا
28 شهریور 92 20:41
خیلی جیگری رادین کوچولو . رادین بگو همسایه