2 اسفند- 2 سال و 11 ماهگیت مبارک فرشته من
** چه پرشتاب اند
ساعت ها در روز ، روزها در ماه و ماه ها در سال و سال ها در عمـــــر ....**
یادش بخیر...
روزهای پایانی اسفند 89 ...چه انتظاری...چه هیجانی ...چه بی تاب بودم...دلم فقط تو را میخواست...تا باور کنم انچه را برایم رویا شده بود...به انتظار تولد رویایم بودم.
این روزها...چقدر حس و حالم عجیب است...
چیزی بین خواستن و دلتنگی ...گم کردن و بدست اوردن...
هر روز چوب خطی می کشم روی انتظارم برای سه ساله شدنت...
آمدم بگویم...
پسر بهاری من دوسال و یازده ماهگی ات مبارک...
فدای تو مادر
بند بند وجودم به یک نفسِ تو بند است! !
خدایم ، مهربانم...بی نظیرم...
صبرم را بیشتر کن....در برابر سیر تکامل این کودک...از هر نظر...
کودکم می خواهد قدمهای بزرگتر بردارد...نکند مانع شوم...نکند عشقم دست و پایش را ببندد....می خواهم رها باشد...بالنده تر از همیشه باشد....نکند عجله کنم....نکند....
زندگی ام وقف نفسهایت...که نبضم با اهنگش تنظیم شده...پس شاد و سالم نفس بکش همه ی وجودم...
خدایم همــــــه چیز را به تو میسپارم....