1 فروردین - بهــــــــــــــــــــــار آمـــــــــــــــــــد :)
سلام شکوفه بهاری من
پسر فروردینی من
این بهار ، چهارمین نوروزیست که تو با منی..با هم شستیم و ریختیم بیرون و مرتب کردیم...با هم سبزه ی گندم گذاشتیم و هر روز چِک میکردیم ببینیم چقدر بزرگ شده!
ساعت 20:27 روز 29 اسفند سال تحویل شد...
لحظه تحویل سال رادین ما در حال روبوسی با بابا جونش
عیدی امسالتو از مامی گرفتی...ماشین پدالی که قبلا گرفته بودی...
لباس با طرح باب اسفنجی و یه ماشین( به قول خودت اتوبوس) فلزی که تو عاشق در عقبش هستی که باز میشه...
بابا هم یه ماشین دیگه بهت داد که بهش میگی ماشین عروس...
پدر و پسر لباسشونو با هم ست کردن...
پسر خوشتیپ من...
روز اول عید ناهار رفتیم خونه مادر جون...
تو هم لباسی که مامی بهت داده بود را پوشیدی ....
حیاط خونه مادر جون...
رادین و عمو معین...
از صدای گذر "آب" چنان فهمیدم،
تندتر از آب روان "عمر گران"میگذرد.
"زندگی"را نفسی ارزش "غم"خوردن نیست،
آنقدر "سیر"بخند که ندانی غم چیست...
روزهای جدیدتان بی غم باد.