رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

12 اردیبهشت- اینروزا در اراک و روز معلم

1393/2/12 1:26
نویسنده : رضوان
412 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم

گلم ما هفته پیش با اتوبو س اومدیم اراک... من و تو و مامی...

خلاصه که عیدی عمه های من که ایام عید مسافرت بودند رفتیم...

چند تا مهمونی دادیم ...

حسابی سرمون شلوغ بود...

روز دوشنبه هم رفتیم خونه خاله شمسی...یه دخمل که سه ماه از تو بزرگتره هم جزو مهمونهای اون روز بود...به اسم ریحانه...ریحانه خانوم حسابی خودشو واسه تو گرفته بود...هر چی تو بهش اصرار میکردی بیا با هم بازی کنیم...تکون نمیخورد...میگفت من ماشین دوست ندارم...من عروسک دوست دارم...

الهی فدات شم که کنارش ایستاده بودی و ماشین بازی میکردی...ماشینت به پاهاش خورد...اونم با اخم فراااوون زیر لب یه چیزی گفت...تو گفتی چی میگی؟بلند بگو ...صداتو نمیش بَ بَم ...فدای حرف زدنت...

تو عکس زیر هم منتظری تا ریحانه بیاد باهات بازی کنه...

وقتی دیدی از ریحانه بخاری بلند نمیش...خودت تنهایی مشغول بازی شدی...

بعدشم رفتی طبقه پایین پیش دایی سهند و دایی سپهر...

اینم رادین و دایی سهند پلیس...

و البته رادین و خاله افسانه...

یکروز دیگه هم ما همراه مامی و خاله مهسا مهمون مامان خاله ساره شدیم..آخه مامی و مامان خاله ساره چون همکارن...دوستهای صمیمی با هم شدن...وااای از مهرسا بگم که عزیزی شده واسه خودش...دلم میخواست بخورمش...ماشاا... خیلی نازه...

وقتی داشت مهرسا شیر میخورد...تو گفتی چرا شیر میخوره؟گفتم بخوره تا بزرگ بشه دیگه...یکهو چند دقیقه بعدش رو کردی به من و گفتی خُب چرا بزرگ نشد پس؟؟؟متفکر

مهرسا از نمای نزدیک...

پنجشنبه هم خانواده زن عموی مامی اومدند خونمون...اما متاسفانه عکس قشنگی با پارمیس نداختی که بتونم بذارم...

چند مورد از شیرین زبونیات...

دستامو بند َ م = دستمامو بستم

نمیش ب َ بَم = نمیشنوم

آب بریخت = اب بریز

وقتی هم کار بدی میکنی و منو عصبانی میکنی...سریع میگی مامان معذرت میخوام ببخشید...

یکبارم بهم گفتی گوگولی مگولی من...

عزیزمی...بوس

بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

بعدا نوشت:رادین گوشی مامی را گرفت تا باهاش بازی کنه...بعد رفته گوشی اسباب بازی خودشو آورده داده به مامی و میگه مامی تو هم بیا با گوشی من بازی کن...فقط زود باش تا شارژ گوشیم تموم نشده...

من و مامی:عصبانی

رادین:بغل

از نمای نزدیک....

سکوتسکوتسکوتسکوتسکوتسکوتسکوتسکوتسکوتسکوت

در اخر هم روز معلم را به همه معلمهای مهربون...مخصوصا مامان مهربون خودم تبریک میگم....

ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،

   و ماندگار شدن برای یک عمر؛

سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...

معلم عزیز روزت مبارک که جهانی از نورت مبارک گشته است.

پسندها (1)

نظرات (6)

مامی
11 اردیبهشت 93 23:02
ممنونم عزیزم...
مامی کیانا
13 اردیبهشت 93 12:49
من هم اول روز معلم رو به مامان مهربون مشا و همه معلمها كه به گردنمون خيلي حق دارن تبريك ميگم بعدش هم از گوگولي مگولي گفتن رادين خيلي خوشم اومد واي مهرسا جون چه خوشگل و ناز و گوگولي مگوليه از شيرين زبونيهاي رادين جو هم خيلي لذت بردم
عالمه مامان امیرحسین
13 اردیبهشت 93 15:27
مهسا
15 اردیبهشت 93 2:20
خیلییی خوش گذشتتتت
رضوان
پاسخ
خیللللللی.چه زود تموم شددد اماااا
مامان ترنم
16 اردیبهشت 93 8:46
معلومه كه حسابي خوش گذشته. نميش ب بم. خيلي با نمكه.
مامان پارسا و پوریا
16 اردیبهشت 93 21:57
عزیـــــــــــــــــــزم.چخده این ووروجک بانمکه.از طرف من ببوسش چینی محکما