27 اردیبهشت-دُدُس و نُ نُ س و گُ گُ س
سلام رادینم
گلم چند وقتیه که تو سه تا دوست خیالی داری.. به نامهای
دُدُس و نُ نُ س و گُ گُ س
البته گُ گُ س نقش کم رنگتری نسبت به دوتای دیگه داره... و فقط گاهی اوقات اسمش آورده میشه...
بله اوایل فقط دُدُس بود که گاهی جلوی بقیه مثلا میگفتی دُدُس میاد الان و...
بقیه فکر میکردن میگی داداش...و کلی سر به سر من میذاشتن که رادین داداش میخواد...و من تا حد جنون از دستشون عصبانی میشدم...
اما خدا را شکر چند وقت بعدش هر کی بهت میگفت رادین میگی داداش؟؟
تو با قیافه حق به جانبی میگفتی دُدُس نه داداش ....
و من کلی خرسند میشدم از جواب جنابعالی...
دیروز اومدی بهم میگی مامان میخوام با دُدُس و نُ نُ س ماشینمو تعمیر کنم...
گاهی میری و مثلا از تو اتاقت صداشون میکنی...
خلاصه که خانواده 3 نفره ما 6 نفره شده...
این عکسها را هم فقط به خاطر مامی عزیزمیذاریم که پستی را که توش عکسی از رادین نباشه را به رسمیت نمیشناسه...
پسرم در حال بازی با آتاری دوران بچگی مامان خوابش برده...دسته آتاری گوشه عکس و البته باقی اسباب بازیهای پخش شده رادین وسط خونه کاملا مشخصه...
قابل توجه خاله مهسا...
دیروز رادین در حال بازی با آتاری...
میگفت الان آتاری بازی میکنم...وقتی مهسا اومدnin ten do بازی میکنم...
آخه فقط خاله مهسا حوصله سر و کله زدن و بازی کردن با رادینو داره...
دیشب هم رادین در حال تماشای برنامه فیکسی و فوکسی تا دید دست اونا بستنی قیفیه..گفت منم از همین بستنی ها میخوام...
خلاصه که دو تا لیس بهش زد و گفت دیگه نمیخوام...
عاشقتم یک کلام