8 دی - تولد بابا جونی
سلام عشق شیرین زبونم
مامانی رادینم امروز روز تولد باباست...Happy Birthday
و تو حسابی ذوق میکردی...
تو پختن کیک خیلی کمکم کردی...
و تزیناتشو یه زمانی انجام دادم که سرت جایی گرم بود...
فقط بخاطر اینکه دستهای کوچولوت خسته نشن...
و هر دفعه میگفتم امروز روز تولد باباست...
تو که به بابا داداش گل میگی...
میگفتی هم تولد منه هم تولد داداش گلم...
کادو هم برای بابا ساعت مچی گرفتیم هر دو با هم...
و تو اینقدر ذوق میکردی که هم خودت ساعت داری هم بابا و هم من...
اینم از کیک ما تقدیم به بابا...
Happy Birthday
و هنر رادینی در چیدن ساعتها کنار هم... Happy Birthday
و ...Happy Birthday
و بابا جونی و رادین جونی...
Happy Birthday
Happy Birthday Happy Birthday
مهربونی یعنی این …
زندگی فردا نيست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و اميد،
صحنه ی غمها نيست.
به چه می انديشی؟ نگرانی بیجاست،
عشق اينجا و تو اینجا و خدا هم اينجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا كه بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی.
بعدا نوشت:رادین اومد کنارم نشست و گفت مامان میخوام فکر کنم...گفتم باشه...یکهو میگه پس چرا فکرم اینجا نیست(کنار گوششو نشون میداد)گفتم فکرت تو سرت بیرون نیست که ببینی...بعد میگه چرا پلنگ صورتی میتونه فکرشو ببینه؟؟؟