9 فروردین- روباه و زاغ
سلام عسلکم گلم دیروز که فقط شام رفتیم خونه مامان جونت... اما امروز بابا کلی بوست کرد تا از خواب بیدار شدی.بعد رفتیم عیدی دایی جون ِ بابا اما تو همش میگفتی بیریم خیابون و یک لحظه آروم نبودی.. بعد از اونجا رفتیم دور میدان راه آهن و عکس انداختیم و بعد هم کیک تولد جنابعالی را سفارش دادیم.مبارکت باشه عزیزم... عصر هم تو تازه ساعت ٥ خوابیدی و من و مامی رفتیم عیدی خونه همکار مامی و تا ساعت ٨ که رسیدیم خونه تو هنوز خواب بودی. خلاصه شب بعد از شام هم رفتیم عیدی عمو محمود و عمو جلیل بابا. این عکس خودت از دایی جون انداختی ،عکاس کوچولووووووووو رادین،بابا و دایی جون بدون شرح......... ...