رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

14 تیر-رادین اومد اراک

سلام عزیزترین گلم کلی اتفاقات این چند روز افتاد اما نتونستم زودتر برات بنویسم. اول اینکه خدارا شکر حالت خوب شد.وای اون 4 روزی که حال نداشتی هیچی نمیخوردی با قطره چکان شیره گوشت میریختم تو دهنت اونم به زور و با گریه کردن های تو.و اصلا هم دوست نداشتی رو زمین باشی باید بغل بودی اونم فقط بغل من. به دکتر گفتم کلا اشتهای پسرم کمه یک شربت واست تجویز کرد که کلی داروخونه گشتم تا بالاخره پیدا کردم همه میگفتن تموم شده و دیگه هم وارد نمیشه.شربت wellkid منم از اون داروخونه دو تا برات خریدم که لااقل تا دو ماه بخوری. اول تیرماه بود که متوجه شدم 11 امین دندونت هم جوونه زدن.اولین دندان آسیا پایین سمت چپ.تا حالا سه تا دندون...
4 مرداد 1391

26 تیر

سلام جیگری این چند روزه تو اراک کلی سرمون گرم بود.مامان بزرگت اومد عیادت مامانی،خاله یلدا هم ٥شنبه آمد و شب موند خونمون جمعه عصر هم رفتیم شهرصنعتی و کلی خوش گذشت. یکشنبه هم اول من و خاله مهسا رفتیم استخر تا رسیدیم خونه مامانی گفت زن عموم زنگ زده گفته میخوایم بیایم عیادتون.خلاصه زن عمو مامانی و عروس خانوماشون و البته با فریما کوچولو اومدند خونمون و تو با دیدن فریما اونقدر ذوق میکردی و یکسره  میگفتی نی نی و دست میزدی به دستای فریما و نازیش میکردی اما فریما کلی اخم کرده بود و بعد شروع کرد به گریه کردن.مامانش اومد بردش پیش خودش که گریه جنابعالی درآمد که چرا نی نی را از کنارت بردند .شب هم رفتیم خونه مامان بزرگت دو تا زن ع...
27 تير 1391

27 خرداد

سلام گل من عزیزم این چند روز حسابی به من و تو بد گذشت. تو داشتی تو تب میسوختی و منم پا به پای تو اذیت شدم و غصه خوردم. وای که چقدر بد بود. سه شنبه گذشته دقیقا 4 روز پیش متوجه شدم بدنت داغ داغه و میلی به خوردن نداری.فکر کردم شاید بخاطر دندوناته رفتم قطره استامینوفن خریدم و بهت دادم بهتر شدی.اما شب تا صبح تبت شدید شد و با استامینوفن هم پایین نیامد.تا خود صبح پلک نزدم.تازه کلی هم گریه کردم دلم برات میسوخت که داری عذاب میکشی اما حتی نمیتونی حرف بزنی و بگی چته و کجات درد میکنه. چهارشنبه بردمت دکتر اونم گفت که چیزی خورده و رو دلش مونده،این دکتره هم داغونه به هر بچه ای که پیشش میاد حداقل دو سه تا آمپول را میده. ...
23 تير 1391

19 خرداد-رادین خونه مامانی

سلام جیگرم 7 خرداد- جوانه زدن 10 دندان به آدرس اولین دندان آسیا فک بالا سمت راست مبارکت باشی جیگری مامان  8خرداد- امروز صبح مامانی عمل کردند.من و خاله مهسا رفتیم بیمارستان و تو پیش بابا موندی. مامانی ساعت 8 صبح داخل اتاق عمل رفت تا 10 -11 هم بهوش اومد و آوردنش تو بخش.  11 خرداد- مامانی مرخص شدند. 14 و 15 خرداد- منو بابا مشغول جمع کردن وسایل خونه بودیم چون باید اثاث کشی کنیم و بریم خونه مامانی. و اما امروز دیگه اثاث کشی هم تموم شد و ما خونه مامانی مستقر شدیم. خاله مهسا هم از هفته گذشته اومده خونه مامانی تا با هم به مامانی کمک کنیم . تو گلم هم روز به روز شیرینتر میشی. امروز بابا تو اتاق بود ...
21 خرداد 1391

6 خرداد-شرح اتفاقات رخ داده این چند روز

سلام عزیزم بذار برات از اون هفته تعریف کنم. ٢٤اردیبهشت-وقتی داشتی یه خنده خوشگل میکردی متوجه شدم ٩ امین دندونت هم جوونه زده. مبارکت باشه گل پسری به آدرس:اولین دندان آسیا سمت راست ٢٧ اردیبهشت- امروز مامانی و خاله مهسا رفتند پیش دکتر مامانی و دکتر آرامی هم تاریخ عمل مامانی را تعیین کرد.دوشنبه ٨ خرداد بیمارستان آتیه. مامانی مینیسک زانوی راستش نازک شده و باید عمل بشه. واسه همین مامانی تصمیم گرفت یه سفر بریم اراک تا بتونه بابایشونو خواهراشونو ببینه .چون ٤ ماه بعد از عمل استراحت مطلقه. ٢٨ اردیبهشت-امروز رفتیم اراک و تو بادیدن خاله افسانه و پانته آ حسابی ذوق زد...
7 خرداد 1391

23 اردیبهشت-به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد!!!

  خداو ندا ! زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن..... که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم...............   من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی و بدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی .... من بدهکار توام ای مادر   مامان عزیزم روزت مبارک پسرم امروز روز مادره. و تو باید همیشه یادت باشه که مامانی از من هم بیشتر واسه تو زحمت کشیدند و تو باید به مامانی عزیز احترام خاصی بذاری و حواست باشه بهشون  هیچوقت بی احترامی نکنی. مامانی م...
23 ارديبهشت 1391

13 اردیبهشت-رادین کنار دریا

سلام رادین مامان امروز صبح حرکت کردیم به سمت بندر انزلی. صبح تو خواب بودی که من آروم بغلت کردم تا سوار ماشین بشیم،اما تو بلافاصله بیدار شدی و کلی ذوق کردی که داری میری د د. در ماشین هم تو صندلی خودت کنار مامانی نشسته بودی و گاهی اوقات میامدی بغل مامان یه کوچولو با دنده بازی میکردی و دوباره برمیگشتی سر جای خودت. کلا پسر خوبی بودی و اذیت نکردی. عصر هم رفتیم کنار دریا و تو با دیدن اون همه آب کلی تعجب کرده بودی و من دریا را نشونت میدادم و میگفتم آب، بعد گفتم رادین آب کو؟ تو هم دریا را نشون میدادی بعد از چند ثانیه یکهو گفتی آبو (مخفف آب کو؟) راستی امروز یاد گرفتی و میگی دوو تا. ١٤ اردیبهشت -امروز...
19 ارديبهشت 1391

15 اسفند-یک مروارید دیگه....

سلام بهار زندگیم گلم بازم یک مروارید دیگه به مرواریدهای صدف دهنت اضافه شد. جوانه زدن ٦ امین دندانت مبارک.......... دندان وسط بالا سمت راست. تو لبخند خدایی عزیزترینم... تو لبخند شیرین خدایی... مگه می شه برای خدا لبخندی زیباتر از خنده معصومانه یه کودک در نظر گرفت... برای من ، تو زیباترین لبخند خدایی... من با خنده های شیرین تو پرواز می کنم... اوج میگیرم... از مادر بودنم لذت می برم... من عاشق خنده های نازنین توام رادینم... جان شیرینم... عزیزترینم... این روزا حسابی شیرین شدی.وقتی بهت میگیم رادین بوس بده ،سریع سرت را میاری جلو تا بوسش کنیم.قربونت برم اینقدر عزیزی. اما حسابی کلافه ای دندونات اذیت...
16 ارديبهشت 1391

8 اردیبهشت -چهار و دست و پا رفتن مدل رادینی

سلام گلم امروز بعد از تمرینات چند روزت برای اولین بار موفق شدی خودت به سبک خودت چهار دست و پا بری یعنی میشینی و بعدش با دو تا دستت خودتو میکشی جلو و دیگه با سرعت خودتو به هر جا که بخوای میرسونی .دیگه راحت شدی گلم .توپتو پرت میکنی و خودتو بهش میرسونی و دوباره پرتش میکنییییییییی. اما همین امروز چند بار با صورت آمدی رو زمین و مامان ناراحتت شد.آخه سوزناک گریه میکردی. امشب شام خونه عمه شمسی من دعوت بودیم. و تو کلی شیرین زبونی کردی.(البته به زبان رادینی)ما که متوجه نمیشدیم چی میگی اما خودت میگفتی و به حرف خودت میخندیدی.  رادین خوشتیپ رادین و خاله مهس...
10 ارديبهشت 1391