5 خرداد- رادین ما
پسر گلم سلام بذار از اون هفته تعریف کنم... 2 خرداد که جمعه بود... خاله میترا دوست دوران دانشجویی من..که حدود یکسال بود همو ندیده بودیم...ناهار دعوتمون کرد خونشون... خلاصه که رفتیم... امیرحسین پسر میترا جون امسال میره کلاس سوم... یعنی کلا سنهاتون بهم نمیخورد... تو تا وارد خونه خاله میترا شدی..مستقیم رفتی اتاق امیر حسین و همش دنبال ماشین میگشتی... امیرحسینم که زیاد به ماشین و ماشین بازی علاقه ای نداشت و به عبارتی اونو بچه بازی میدید...رو تختش نشسته بود و تو رو نگام میکرد... تو البته با اجازه کشوی تخت امیر حسینو باز کردی و هر چی ماشین داخلش بود را پخش...